برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما من۲۴سالمه و حدود۱۰ساله که گی رو کامل انجام میدم هرچند که از دوم ابتدایی با پسر عمم که دوسال بزرگتر بود همیشه شیطونیایی داشتیم، و همین میشه گفت اغاز زندگی همجنس گرایی من بود من پارسال شهریور ماه با اتوبوس عازم چالوس بودم که میخواستم برم پیش عمم که خونشون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. این داستان لز منو دوستم سحر هستش… *** خب یکم از خودم بگم من زهرام قدم 163وزنم 60 هیکل توپری دارم سینه های بزرگ که گردو قلمبس یه باسن بزرگ و رونای خوش فرم هیکلمو کامل کرده همه بهم میگفتن هیکل سکسی و فیس جذابی دارم ولی دوستم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان من سامان ٢٣ساله *** اين داستان برميگرده به دو ماه پيش از اونجاي شرو شده كه من خيلي تو كف عمه رها بود خيلي دوس داشتم بهش نزديك بشم باهاش سكس كنم از رها براتون بگم قد ١٧٥ وزن حدود ٦٥ رنگ پوست هم خيلي سفيد.اينم بگم…

  • این داستان تقدیم به شما همیشه تویه ذهنم دوست داشتم با یکی از افراد فامیل نزدیکی بکنم ! نمی دونم چی شد اولا تو نخ دختر عموم بودم ، یه دختر سبزه یکم شکم داشت ، سینه هایه قابل توجه و یه کون در حال ترکیدن!! اما….. نشد!!! تا این که پسر عموم ازدواج کرد ،…

  • این داستان تقدیم به شما سلام میخوام براتون ازاولین باری که کون دادم بگم… *** من سامان هستم…الان ۲۲ سالمه .ولی این داستان برمیگرده به خیلی سال قبل. اول دبیرستان بودم…از اونجایی که پسر خوشگلی هستم و سفید هستم همیشه تو چشم بچه های مدرسه بودم…خیلیا دلشون میخواست با من باشن..ولی من هنوز کیس خودمو پیدا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من امیرم الان ۲۱ سالمه و تو فرشته میشینیم. اگه بخوام از خودم بگم یه پسر جذاب و خوش هیکل (تعریف از خود نباشه)البته اینم بگم که منظورم از خوش هیکل بادی بیلدر نیستو اصلا خوشمم نمیاد برا همین فیزیک کار میکنم.   خوب سرتونو درد نیارم این خاطره…

  • این داستان تقدیم به شما سلام میخام براتون یه داستان سکسی تعریف کنم …اولین سکس من با یه زن دیگه به جز زن خودم. *** اسمم علی 31 سالمه و متاهلم 10 سال پیش با اولین و آخرین دختری که تو زندگیم بود ازدواج کردم و به قول امروزیا اصلا جوونی نکردم… حدود سه سال…

  • این داستان تقدیم به شما تازه 18 ساله شده بودم و رفتم سربازی با یه دیپلم تخمی.بعد از آموزشی افتادم توی یکی از شهرهای شمالی . بخاطر خوش خطی و شاید هم خوشگلی شدم منشی گروهان . جناب سروان هم که بچه جنوب بود خیلی هوامو داشت .من یه پسر ظریف و سفید و بور…

  • این داستان تقدیم به شما با عرض سلام من عاشق سکس ام اف ام هستم وضربدری برا همین یک داستان از خودم براتون میزارم … *** داستان از یک روز شروع شد که تو محل کار یکی از دوستان رو که همکارمه دعوت کردم خونمون و شب پنج شنبه قرار شد بیان با خانومش پیش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم مریمه 27 سالمه 7 ساله متاهلم زمانی که با سهیل اشنا شدم سه سال بود ازدواج کرده بودم این وسطا یه شیطنتایی مییکردم ولی هیچ کدوم جدی نبود… *** داشتم از دانشگاه می اومدم که سهیل و دیدم باهم دوست شدیم خیلی زود سکسمون شروع شد از با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان. من سپیده هستم 35 سالمه و تو تهران زندگی میکنم.دوسال قبل به خاطراعتیاد همسرم ازش جدا شدم و به خاطر جنگ ودعوای زیاد مجبور شدم خونمو عوض کنم ومنطقه 22 رفتم تو برج های دور دریاچه یک اپارتمان خریدم… *** اوایل سخت بودخیلی تنها بودم .خانوادمم…

  • این داستان تقدیم به شما تو عروسی برادرش منو دیده بود اسمش مسعود بود،برادرش شوهر دختر دایی من بود اون موقع نامزد داشت و درگیر کارای طلاقش بود … از طریق دختر داییم از من خاستگاری کرد ولی من جوابم منفی بود چون اون هنوز جدا نشده بود و من دوس نداشتم احساساتم بازیچه بشه..…