برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام. نازنین هستم 20 سالمه یه دخمل نازک نارنجی و مهربونم با تیپ تین ایجری میخوام براتون یه داستان لزمو تعریف کنم که واقعا اتفاق افتاده حدود دوسال پیش بود تازه دیپلمه تجربیمو گرفته بودم بر خلاف نظرمامان بابام تصمیم گرفتم ترک تحصیل کنم و برم سره کار تو روزنامه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من نیما س و داستان برمی گرده به  16 سالگیم… *** من و دوستم شاهین که تو یه محل از محلهای شمال غرب تهران زندگی میکردیم وقتی تابستون شد با هم رفتیم باشگاه فوتبال تست دادیم منو شاهین قبول شدیم با هم میرفتیم باشگاه با هم بر میگشتیم .اینو بگم…

  • این داستان تقدیم به شما تو !!!! تو کی هستی ؟! کجا رو دید می زنی ابله ؟! اینجا چیکار داری ؟! چرا اومدی ؟! دنبال چی هستی؟! چرا ترسیدی ؟!! -من نترسیدم ! -تو ترسیدی ! از نگاهت مشخصه !! -نه نترسیدم ! -سیگارتو خاموش کن , مگه نمی دونی من آسم دارم احمق…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان .داستان مال 3 سال پیشه… ***   من شاهینم 29 سالمه اهل کرجم . خونمم گوهردشته . قد نسبتا بلندی دارم . باشگاه بدنسازی ام خیلی وقته میرم . اگه تا حالا اومده باشین گوهردشت کرج میدونین که تو تابستونا نزدیک پارک هفتم شبا دست فروشا میان جنساشونو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم میلاد ۲۲ سالم *** کوچیک که بودم زن عمو هام عاشقم بودن و همیشه اطراف من بودند وقتی رفتم دانشگاه دختر های دانشگاه هم عاشقم شده بود و همش سعی میکردند خودشون به من نزدیک کنند من دوس دختر زیاد داشتم یه روز که رفتم سرکلاس یه دختره…

  • این داستان تقدیم به شما 33 سالمه ، مرد جا افتاده ای هستم و این اولین باره که داستانم رو نقل می کنم. *** قلبم محکم می زد. بر روی مبلی که مقابل من بود نشسته بود. پایش را روی پایش انداخته بود. آستین کوتاه با شلوار جین به تن داشت. حس عجیبی داشتم. دوست…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه.   من ایلیا 17ساله ازتهرانم قدبلند لاغر و اندامی و یه کیر گوشتی 15سانتی و کلفت که به قول مامانم انقدر تمیز و سفیده که فقط باید بخورمش و لیس بزنم،مامانم 35سالشه قدش متوسط و کمی چاق و برنزه با سینه های 70 و قیافه نسبتا خوشکل…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . عمو پرویز من یه داروخانه داره که خیلی مشاورهای پوست خوشگل و ترگل ورگل براش کار میکنن. ترم دانشگاهی ام تموم شد اومدم ایران الان دو ماهیه اینجام و خیلی داره خوش میگذره. خودم ۲۵ ساله قد نه زیاد بلند ولی به هیکلم میرسم و بدنم رو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.من سینام 18 سالمه وبچه خیلی باحالی هستم!   ماجرا برمیگرده به دوسال پیش وقتی که همسایه جدیدمون از خونه قبلیشون اسباب کشی کردن و اومدن محله ما اون موقع من زیادجغ میزدم چاره ای هم نداشتم چیزی نبود بکنیم. ولش خانوادشون 2 تا پسر(احسان و احمد) تیکه داشت. یکی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من زهرہ ام 21 سالہ داستانی کہ میخوام بنویسم بیشترازسکسی بودن غمگینہ به خصوص برای من… *** چندسال پیش وقتی 16سالم بودباحسین ازدواج کردم اونوقت اون بیکاربود و من درس میخوندم اونوقت حسین 24 سالش بود قدبلندباچشمای مشکی وپوست سفید کلا قشنگ بود ومن عاشقش بودم خیلی جلوی خانوادم…

  • این داستان تقدیم به شما یه کتاب دستم گرفته بودم و مي خواستم شروع کنم به خوندن که زنگ در به صدا در اومد. رفتم در رو باز کردم. _”سلام عشق من”.صداش به نحوی آشنا بود. وقتی از تو سياهی در اومد قلبم نزديک بود که از کار واسته. خداي من باورم نميشد که باره ديگه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.رضا هستم بیست و شش ساله،از شهرستان … این خاطره واسه ده سالگیه منه و حتی هنوز هم با گذشت شونزده سال فراموش نکردم… *** من پدر و مادرم توو خونه سازمانی زندگی میکردیم،یه روز گرم تابستون پدرم سرکار بود من توو اتاق بودم مامانم توو حیاط مشغول کار بود،از…