برچسب: داستان های سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام امروز میخوام داستان سکسم با ناصر رو براتون تعریف کنم دوستان اگه داستان یکم طولانیه به این دلیله که چیزی رو از قلم ننداختم و سعی کردم با جزییات براتون بنویسم. امیدوارم خوشتون بیاد. *** ناصر دومین شخصی بود که توی زندگیم باهاش سکس کردم اما دومین بارم نبود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. مائده هستم 20 ساله گرم گرم توی سکس…چند روز پیش حامد شوهر خواهرم بهم گفت خاطره سکسی که باهم داشتیم رو تو این سایت گذاشتم اولش ناراحت شدم اما وقتی که امدم تو سایت و اشنا شدم و هم داستان خودم رو خوندم و هم بقیه داستان ها خیلی خوشم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همگی داستان تقریبا ماله پارساله… *** اسمم شایانه 27 سالمه از بچگی تا خودمونو شناختیم جلق میزدیم و بخاطر خانواده بسته موقعیت سکس برام جور نبود وضع مالی خوبی نداشتم ولی خب کیر که حالیش نمیشه رفتم تو فکر جنده پولی چند بار سرم کلاه رفت و شارژ میخواستن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من محسن هستم ساکن تهرانم. موضوع برای چهارسال پیشه … *** وقتی من نوزده سالم بودیه مستاجر آوردیم میانسال شوهرش فوت شده بود دخترشم سرزندگی اش بود. فریبایه زن چهل وهشت ساله سفید هیکل مانکن.خیلی کم بیرون ازخونه میرفت اکثر اوقات من باخودش میبرد برای خرید،،من از بچگی عاشق…

  • این داستان تقدیم به شما بازن سکسیم میرفتیم شیراز تو قم ماشینمون ارور داد مجبور شدیم بین راه سوار اتوبوس شیم اتوبوس پر بود اجباری رفتیم ته اتوبوس…   من کنار پنجره نشستم خانومم کنار یه خانم دیگه که با شوهرش بودکنار اونا هم یه مردنشسته بود کاشان زنو شوهر پیاده شدن هوا هم تاریک…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من 17 سالمه  و این داستان 8 ماه پیشه… *** من هیچ وقت با یه دختر نگشته بودم و حتی حرف هم نزده بودم دخترای تو شهر ما خیلی خوشگلن مخصوصا دبیرستانی ها شون وای که چه کیفی میداد تو جاده که یه لحظه بهشون نگاه میکردم ولی چه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اگه بخام اول از خودم بگم اسمم سحره الان ۲۲ سالمه و درسم تموم شده.داستان از جایی شروع میشه ک من از شهر خودمون به یه شهر دیگه رفتم برای تحصیل،اونجا مجبور بودم خونه بگیرم واسه همین با یه دختر دانشجو همخونه شدم اما نمیدونستم بعدها اون دختر زندگی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان ساسان هستم که قبلا جریان خودمو جناب سروان ( محسن ) رو براتون تعریف کرده بودم .توی مدت 1 سال خاطرات زیادی دارم که یکی دیگه رو براتون میگم . ما رابطه خیلی صمیمی داشتیم که البته کاملا پنهانی بود… *** عصر یه روز پاییزی توی دفتر بودم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی دوستان. میخوام داستان خودم و خاله فریبارو براتون بگم … *** خانواده ما چه مادری و چه پدری تقریبا وزن بالایی دارند و من هم غیر از این نیستم . من البرز هستم ۲۵ ساله اهل تهران و اصلیتم مال یکی از شهرستان های اطراف تهران…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت همه دوستان. من فرهاد هستم.۳۱ سالمه و مهندس مکانیک هستم.چندسالیه ازدواج کردم و از زندگیم راضی ام و اینم خاطره ایه که یه جورایی باعث تغییر روند زندگیم شد… *** سال دومی بود که از ازدواج ام میگذشت.تابستون بود و خانواده خانمم که زیاد پر جمعیت هم…

  • این داستان تقدیم به شما خانم قد بلند و جذاب من مثل همه زنهای خوشگل دیگه تمایل غریزی شدیدی داره که با هر تغییری در آرایش و رنگ لاک و مدل لباسش، مورد توجه همه قرار بگیره و معمولا خیلی بهش مزه میده که حس کنه گاهی بعضی از مردها واقعا نمیتونن چشم ازش وردارن!……

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم صادقه. من از ده سالگی با دیدن پاهای سکسی زن داییم تو خلوت جلق میزدم راستی زن داییم الان ۳۷ سالشه  پاهای فوق العاده سفید و سکسی داره وقتی با داییم میومدن مهمانی خونمون از دستی این پاش رو اون پاش مینداخت و شلوارش رو بالا میزد تا پاهاش…