برچسب: زنداداشمو


  • این داستان تقدیم به شما مدتها بود با ترفند های مختلف زنداداشمو می مالوندم حتی بارها در خواب می بوسیدمش و و دستمو به باسن و سینه هاش می زدم دو بار هم از رو شورتش دستمو به باسن و و رو کصش زده بودم تا تکان خورده بود ترسیدم داداشم نگهبان یک کارخونه است…