برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما سلام.اسمم شایان هست و الآن که دارم این خاطرات رو مینویسم 19 سالمه و مامان خشگلم هم 40 سالشه و اسمش مرجان هست.خودم کنگ فو میرم و قدم 173 هست و بدن ماهیچه ای دارم.مامانم هم قدش 170 هست و تقریبا هم قد من هست و سینه های متوسط و…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام داستان سکسم با استادم و اینکه چجور پردم رو پاره کرد رو میخوام تعریف کنم.این داستان مال 21 سالگیمه الان من 32 سالمه… *** ترم سوم بودم که یکی از بهترین استادام (استادی که همه دوستش داشتیم)هرچند قیافه نداشت و یه شیکم گنده هم داشت ولی خیلی خوش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان. امیر هستم و اهل کرمانشاه و الان سی سالمه. نه خوشتیپم و نه پولدار و از قشر متوسط جامعه. اهل دوست دختربازی نبودم چون قیافه خوبی نداشتم و اصلا دختر بهم پا نمیداد حتا وقتی به جوونی رسیدم مادرم برام چندتا خواستگاری رفت ولی بجز اینکه ضایع…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.  من ۱۷ سالمه، داستانی که براتون تعریف میکنم واسه چن ماه پیشه… *** نمیدونم هوای بهار چجوریه که منو انقد حشری میکنه. من تو تعطیلات عید امسال اصلا حال نکردم چون بچه‌های فامیل میومدن و من فقط میتونستم کونشونو نگا کنم. یه مدتم بود یه حال درست و حسابی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من بهروزه 26 سالمه خاطره ای که میخوام واستون بگم مال 4 سال پیشه… *** ما یه رفیقی داشتیم اسمش احمد بود حاجی این احمد روزی 110 تومن اون زمان پول کس میداد. هر هفته 5 شیش روزشو مکان داشت جنده بلند میکرد میبرد. منو این احمد خیلی با…

  • این داستان تقدیم به شما تو رختخوابش لخت مادرزاد دراز كشيده بودم… زانوهامو بالا اورده بودم و پاهام را نيمه باز گذاشته بودم. وسط پاهام بود و صورتش تو كسم غرق شده بود. زبونشو تو كسم ميچرخوند و با انگشتاش بالاي اونو ماساژ ميداد. حال ميكردم. اصلا تو اين دنيا نبودم. اين اولين بار نبود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی دوستان…   اسمم زیبا ولی برعکس اسمم صورتم خیلی زیبا نیست همیشه دوستام بهم میگفتن زیبای زشت . چهره ام خیلی زشت نیست ولی خوب خوشکل و جذاب نیست و زیادی پسرا بهم توجه نمیکنن … خلاصه اول دبیرستان بودم یه دوستی داشتم به اسم فاطی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی دوستای گلم… *** من لیلام همون که قبلاداستان شب اول ازدواجم وجدایی ازعشقم میلادرونوشتم اینبارمیخوام داستان سکسم بامیلادروکه دوشنبه شب پیش بودروبنویسم بعدازنوشتن داستانم توی سایت یه روزدیدم گوشیم زنگ میخورہ شکه شدم شمارہ ی میلادبودجواب دادم گفت بایدببینمت منم خداراشکراون روزشوهرم رفته بودباخواهرش شهرستان وقراربوددوروزاونجاباشه…

  • این داستان تقدیم به شما زنگ در و زد با همون لباس خواب در و زدم اومد تو. میثم بود. اومد بالا… خمیازه میکشیدم. اومد تو امتحانشو داده بود و اومده بود خونم ساعت ۹ صب بود با خستگی اومد بالا. همین که دیدمش کسم داغ داغ شد…   کیف مدرسشو در آوردو گفت سلام…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم ساسانه الان 23 سالمه این داستان برای سال 89 هستش… *** یه دوس دختر داشتم به اسم محدثه ، دختره تقریبا قد کوتاهی ولی خیلی تو پر بود وقتی که سر قرار میرفتم حسابی راست میکردم .ولی هیچ وقت دستکاری و لختی نشده بودیم تنها فقط ازش لب…

  • این داستان تقدیم به شما سلام یکبارتوکوچه میرفتم محل کاردیدم در حیاط بازشدیک خانم خوشگل سرشوآوردبیرون گفت آقاتوروخدالوله آب خونمون ترکیدبی زحمت بیاشیراصلی روببند…   رفتم درب حیاط بست گفت شیراصلی زیرپلست رفتم شیروبستم گفت میشه شیراحتیاط توخونه روببندی رفتم توخونه گفت توآشپزخونست رفتم اونم بستم گفت شما لوله کشی گفتم نه ولی سرم میشه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. نازگل هستم ۱۶ سالمه خاطره سکسی که میگم برای سه سال پیشه… *** از خودم بخوام بگم من اون موقع ها یه دختر لاغر بودم موهامم چتری میزدم یا دم خرگوشی میبستم یه دختر عمو داشتم به نام الهام که ۳۲ سالش بود و متاهل بود من گاهی پیشش میرفتم…