این داستان تقدیم به شما حرف عموم همیشه تو گوشم بود،ازدواج پدرت با مادرت اشتباه بود!تو آستانه هیجده سالگی پیش خانواده عموم زندگی میکردم،مادرم بعد طلاق با دوست پسرخالش عروسی کرد و رفت کانادا.پدرمم که عشق نافرجامش رو از دست رفته دید، قید زن گرفتن رو زد و بیشتر سعی میکرد خودشو با کار کردن…
این داستان تقدیم به شما سلام ، من بهروز هستم متاهل ، ٣٨ سالمه ، قد ١٨٠ وزن ٨٥ ، خيلي حشريم و هميشه تشنه سكس . *** ٤ سال هست كه مربي ام . قانون آموزشگاه اينه كه اگه شاگرد خانوم باشه بايد همراه داشته باشه ء، تو اين ٤ سال مخ ٤ نفرو…
این داستان تقدیم به شما سلام من الهه هستم 20 سالمه … از 17سالگی متاهلم و اهل جنوبم اینجا هواگرمه دخترا زود بالغ میشن زود هم ازدواج…. همسرم هم 24سالشه هیکل چارشونه نداره قدش 178و هیکلش ظریفه لاغره پوستش سفیده کیرش هم 23سانته و سرش کلفته از خودمم هم بگم من تپلم 160قد 62کیلو وزن ….…
این داستان تقدیم به شما رو تختمون دراز کشیده بود و کتاب میخوند، رفتم خودمو تو بغلش جا کردم پرسیدم: کجاشی؟! با صدایی که فقط خودم و خودش میشنیدم شروع کرد به خوندن و با دست آزادش موهامو نوازش میکرد و کم کم داشت خوابم میگرفت اما نمیخواستم اینطوری بخوابم، از همون صبح که سرکار…
این داستان تقدیم به شما برای سایه ام می نویسم که خودم را بهتر بهش بشناسانم. نه برای بچه جقی هایی که توی عمرشون جز به کیر خودشون به چیز دیگه دست نزدن. توصیه (از داستان های دنباله دار من عبرت بگیرید) فصل اول – شروع خیانت اسم من فرهاده و یک معلمم. قبل از…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت تمام دوستان گلم . اسم من سجاد و 34 سالمه و زنم سمانه 33 سالشه و هر دو شاغل هستیم من خودم مغازه دارم و زنم تو یه شرکت خصوص کار میکنه متاسفانه یا خوشبختانه من روی زنم بیغیرت هستم البته این بیغیرتی کم کم و با خوندن…
این داستان تقدیم به شما واقعیت خیلی دوست داشتم کون بدم . یه بار رفته بودم یک پارکی که میگفتن توش گی ها زیادن ، اولش گفتم چرت میگن و حالا شاید یکی دو نفر گی تو اون پارک دیدن و خیال میکنن توش گی زیاده ولی یکبار که دیگه حسابي کونم شق کرده…
این داستان تقدیم به شما سلام . من آرین هستم . داستان مرتبط با تقریبا 5 سال پیشه البته یکم کمتر… *** اون موقع ما تو یه شهرک زندگی میکردیم که چیزی در حدود 5 کیلومتر با شهر فاصله داشت . شهرک جو خوبی نداشت و واس یه بچه خوشگل مثه من سم بود. 2…
این داستان تقدیم به شما یکی از دوستای دوران تحصیلیم اومده خونمون و باهم داشتیم گیم فوتبال فیفا بازی میکردیم که دوستم که بازیش تو گیم فوتبال عالی بود ( دقیق برعکس من که بازی فوتبالم تو گیم افتضاحه) و گفت اگه بهم گل بزنی بهت کون میدم که من چهار پنج تا گل ازش…
این داستان تقدیم به شما سلام من پریسا 28 سالمه وشوهرم 36 سالشه ساکن رباط کریم در نزدیکی تهران هستیم… *** شوهرم مرد مهربون وخوبیه موهاش جو گنذمی و قیافه معمولی داره من هم اگه تعریف از خود نباشه قیافه زیبا وجذابی دارم باچشمانی مشکی باسنی برجسته و هوس انگیز و اندامی باربی شکل هربار…
این داستان تقدیم به شما سامانم ،١٦ سالمه ، قد ١٧٠ ، وزن ٦٥، با مادرم تنها زندگي ميكنيم ، براي بار دوم بود كه رفته بوديم دكتر ، اين دكتر هم بهم گفت كه مشكل هرموني داري ، بدنم يدونه مو هم نداشت ، پوست سفيدم ، روناي گوشتي و كون گندم ، مثل دختراي…
این داستان تقدیم به شما تا حالا زیر آب،چشماتو باز کردی یا به صداها دقت کردی که چطور مبهم و محو میشن؟منم موقع تشنج اونجوری ام…کم کم همه چی برام محو میشه ولی اولشو شنیدم که گفت:”از تخت نیفته؟” وقتی هوشیار شدم هنوز روی تخت بودم پس احتمالا نیفتادم.تو بیمارستان مث خونه نمیتونم از روی…