برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما سلام من فـــربـــد هستم و طبق قولی که دادم ، میخوام داستان گی با یه پسر تپل مپل و فوق العاده دوست داشتنیو تعریف کنم من الان ۲۰ سالمه و ریشه و بنیان این داستان ، از ۱۲ سالگیم یعنی اول راهنمایی شکل گرفت من همیشه توی سکس از هم…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان این ماجرا بر میگرده به ۲ سال پیش ۱۸ سالم بود هنرستان تازه تموم کرده بودم پشت کنکوری بودم در حال درس خوندن که شنیدم پسر داییم لیسانسش رو گرفته سربازی افتاده تو شهر ما و به اصرار خانواده من و خودش قرار شد که شب…

  • این داستان تقدیم به شما سلام از خودم بگم مسعود 22 سالمه لاغر با اندام مانکنی قیافه ای نسبتا زیبا بریم سر اصل داستان منم مثل بقیه سکس با زن دختر زن متاهل همه اینا را در زندگی تجربه کردم مدتی بود احساس میکردم دارم به گی شدن با لیدی بوی به عبارتی شیمیل یا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان این داستانی که مینویسم حدودا مال یک ماه پیشه… *** من نوزده سالمه و تهران زندگی میکنم فکر میکنم از اوایل دوره راهنمایی یه حس کشش جنسی نسبت به پسرا تو مدرسمون داخل خودم حس کردم اونموقع فکر میکردم شاید به این دلیل باشه که هیچوقت با هیچ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه جقیا میخوام براتون داستان سکس با دختر داییمو بگم که همین چند وقت پیش اتفاق افتاد اگه بد تعریف کردم ببخشید بار اولمه داستان نویس نیستم من محسن متولد ۷۴ قدم ۱۷۴ لاغرم و قیافه معمولی زهرا دختر داییمه متولد ۷۲ زهرا سه سال بود تو عقد…

  • این داستان تقدیم به شما داستان از اونجایی شروع شد که فهمیدم مامان بابای دوست دختر قبلیم از هم طلاق گرفتن… *** از اول اگه بخوام بگم وقتی ۱۷ سالم بود یه دوست دختر داشتم که مامانش اهل آذربایجان بود. باهم خیلی جدی نبودیم ذاتا تو اون سن جدیت کجا بود. مامانش منو میدونست و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه.  من آرمینم 22 ساله از قزوین اول از خودم بگم قد و هیکل متوسطی دارم (خودم فک میکنم خیلی کوتام) 174 قدمه و 74 وزنم.. *** ما ی رفیقی داریم این هر هفته امکان نداره 2 یا 3 تا کص نکنه! خیلی دیوثه.. ی روز من برگشتم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان پدرام هستم متولد ۷۸ ساکن تهران پدر و مادرم شاغلن تک فرزندم تا سال پیش پدر مادرم از این شرکت ای خدماتی کارگر میاوردن برای کارای خونه تا نمیدونم چرا تصمیم گرفتن یکیو دایم بیارن آخه چن بار وسایلشون گم شد اعتمادشون کن شد برا این کار یع…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان دیدم عید شده گفتم خاطره ایی که پارسال شب عید واسم اتفاق افتاد رو بنویسم براتون… *** پارسال شب چهارشنبه سوری بود که ما خونه مادرخانومم بودیم سعیده جون خواهر زنم هم بود تقریبا یه ده دقیقه ایی میشد اومده بودیم جلو در خونشون مشغول ترقه زدن بودیم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه عزیزان میخوام خاطره ی سکس با عشقم رو براتون تعریف کنم طولانی میشه ولی ارزشش رو داره مو به مو از حرفام واقعیه جز اسم ها من امیر(مستعار) هستم ۲۲سالمه زندایمم مهسا(مستعار)۲۷سالشه و ۵سالی از من بزرگتره… *** موقع ای که بچه بودم ۱۴سالم بود مهسا با…

  • این داستان تقدیم به شما داستان از اونجا شروع شد که من تو فضای یاهو مسنجر بودم و چون تقریبا از قدیمی های یاهو بودم اونجا واسه خودمون کبکبه و دبدبه ای به هم زده بودیم و بین کاربرای قدیمی شناخته شده بودم…دوستانی که تو فضای یاهو از سال ۲۰۰۰به بعد بودن میدونن من چی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خوانواده ما ودختر داییم تو یه شهرک کوچیک زندگی میکنیم رفت آمد زیاد داریم من 16سالمه قد بلند پوست سفید و کیرم نسبت به سنم خیلی بزرگتره ،این دختر دایی ما یه مرد سنتی وعقب افتاده که شاید سالی دوبار با دختر دایی من سکس داشت اسم دختر داییم…