برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان داستان من بر میگرده به چند ماه پیش سکس من و خواهر خوشکل و محجبه من… من جابر هستم و 4 سال از خواهرم ارزو کوچکتر هستم خواهر من یک سال ازدواج کرده و شوهرش مهندس پتروشیمی هستش و تو یکی از سایتهای جنوب کار میکنه و هر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من آرمین هستم ۳۵ سالمه ۱۲ ساله ازدواج کردم یه بچه هم دارم وزنم۸۰ قد۱۷۰سه تا خواهر زن دارم دومی اسمش سهیلاست قد معمولی کمی سبزه هیکلش خوش فرم البته نه خیلی قیافش هم خوشکل نیست ولی بامزه هست خیلی هم شوخی میکنه تو جمع اوایل زیاد بش…

  • این داستان تقدیم به شما اسمم آرشه و 17 سالمه و یه دوستی دارم به نام امیر که از بچگی تو کف مامان من بوده. یه جورایی حسش برای منم لذت داشت.یادمه هروقت میومدن خونمون و شب میموندن امیر توی رخت خواب شق میکرد ی جور ک مامان من ببینه . یا چون فوت فتیش…

  • این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت دوازدهم بعد ازدواجم دیگه تصمیم گرفتم زن خوبی بشم و اشتباهات گذشتمو تکرار نکنم، نه ماه به جز شوهرم با هیچ مرد دیگه ایی سکس نکردم، بارها با پیشنهاد کسایی که قبلا از کون منو کرده بودند مواجه شدم اما…

  • این داستان تقدیم به شما سلام‌ من اسمم مصطفی و ۲۰ سالمه و قدم ۱۸۶ و وزنم ۷۸ کیلو بدن ورزشکاری دارمو قیافمم ب گفته رفیقامو دخترای دانشگاه ک بیرون میریم خوشگله که ریش بوری دارم این داستان بر میگرده به یه سال پیش یه دختر بود به اسم‌ ندا که با خواهرم که ازدواج…

  • این داستان تقدیم به شما کتاب گمشده: قابیل و حوا، ادامه حیات بشر هوا ابری است و حوا دلتنگ آدم، رنگ بر رخسار ندارد و دلش بیقرار، غروبی غریب آنگاه که هابیل بر مزار پدر اشک ریزد و قابیل بدنبال شکار برای شام شب. یکسال از مرگ آدم گذشته و اما خانواده نبود پدر را…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من مهشید هستم از وقتی ازدواج کردم فهمیدم که شوهرم خیلی وابسته خواهرشه و هر کاری اون بگه میکنه، خواهرش خیلی پولداره و شوهرم تو شرکت خواهرش کار میکنه داستان من راجع به شوهر خواهرش سیروس و پسرش سیامکه که از روز اول هر جفتشون تو کف من بودن،…

  • این داستان تقدیم به شما من مانیم بیست سالمه این داستانی که براتون مینویسم برای چهار سال پیشه یعنی وقتی شونزده سالم بود قدم اون موقع 165 و وزنم 55 در کل خیلی کوچولو و نازک نارنجی بودم یه دختر خاله داشتم اسمش آیدا بود اون موقع حدود بیست و سه چهار سال داشت دختر…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان اسمم علی و متاهل هستم وبا 30سال سن. حالا میخوام خانوممو معرفی کنم اسمش معصومه و باقد حدودا 170..سینه های 80..و هیکلشم کاملا پر…بخصوص اون کونه بزرگش که شده سوژه و الگو تو فامیل…سن خانومم..25سالش میشه. خلاصه من خیلی اصرار دارم که معصومه لباسهای باز و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امیر هستم ۱۸شیراز این داستان برمیگرده ب دوسال پیش از موقعی ک با علی آشنا شده بودم خیلی نمی‌گذشت علی ی پسر هیکلی و بدنی بدون مو. تا ی روز بحث سکس باهاش باز کردم و فهمیدم ک خیلی وقت هست ک تو کف من هست بعد از کلی…

  • این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خاله و پسرخاله هام قسمت سیزدهم *** مشغول ساک زدن کیرش بودم اونم داشتم با انگشتاش کونمو انگشت می کرد با دست دیگه ش سینه هامو می مالید، یه پنج گذشت دقیقه گفتم میخام بهت کون بدم اونم گفت جووووون، کیرم تو کونت سارا، بلند…

  • این داستان تقدیم به شما دیپلم گرفته بودم ،میرفتم کتابخونه برا کنکور درس بخونم .که یه پسرک که ظاهره بدی نداشت نگه داشت تا منو برسونه ،منم سوار شدم .گفت بریم خونه خواهرم گلاشونو اب بدیم بعد میرسونمت .اخه مسافرت بودن بعد رفتیم من نشستم و اون یکم گل اب داد و یکم اومد حرف…