برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما سلام من #پریسا هستم و ۳۰ سالمه و دو ساله ازدواج کردم این داستان مال ۷_۸ سال پیشه با چندین نفر دوست بودم ولی سکس #کامل بعد از #ازدواج داشتم یکی از خاطراتی که دوستش دارم را براتون می‌نویسم ترم دانشگاه بودم و ترم تابستونه گرفته بودم.داشتم توی سالن پرسه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من عاشق زنداداشم بودم خیلی سعی کردم #بکنمش می ترسیدم لوم بده چند سال #گذشت تا زن گرفتم فهمیدم کص چجوریه و زنا چطور ارضا میشن و مثل مردا لذت می برن. زمستان بود مهمان زنداداش بودیم داداشم نبود خوابیدیم سر کرسی پامو انداختم خورد به باسن زنداداشم دیدم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من محمد هستم 25 سالمه این قضیه که براتون تعریف میکنم 9 سال پیشه یه روز که از مدرسه اومدم خونه دیدم یه کفش زنونه ی #مجلسی کنار پله های حیاط خونمون جفت شده بود داخل خونه که شدم دیدم یه زن خوشگل، سبزه، دماغ عملی ،گونه های برجسته،…

  • این داستان تقدیم به شما تلفن اتاقم زنگ خورد و صداش که میگفت بیا رو شنیدم. سریع ستی که تنم بود رو در آوردم و رفتم سمت کشوی گوشه ی اتاق. بات پلاگ دم مشکیم رو همراه با قلاده و دستبند ستش برداشتم. تو آینه نگاهی به خودم کردم. موهام بافته بود ولی ددی موهامو…

  • این داستان تقدیم به شما زنداداش زیبا را باید گایید کس که تموم شدنی نیست هر چه بکنی #شادابتر میشه اونم کس زنداداش که من از چند ماه بعد عروسیشون یک روز سر ظهر شوخی شوخی که داشتیم همدیگرو اذیت می کردیم تبدیل به کشتی شد تا افتادم روش و کیرم خورد رو کسش البته…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من 35 سالمه مجردم پسر داداشم 36 ساله که 9 ساله ازدواج کرده زنش زیباترین زن فامیله خیلی ازش خوشم می اومد پیش شوهرش روسری سرش می کرد لباس #گشاد می پوشید ولی تا شوهره می رفت روسرشو ور میداشت اگر من میرفتم خونشون شوهرش نبود لباسهای تحریک کننده…

  • این داستان تقدیم به شما این اتفاق یعنی کون دادن من به پسر داییم دو ماه قبل برام رخ داد…   سلام من اسمم آرش اس 16سالمه یه بدن سفید و یه کونی خوشکل دارم که همه بچه های که منو میبینن #آرزو دارن که منو یه بار هم شده بکنن البته چند نفر همه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام زنم خیلی آتشیه زیبا بلوند قدبلند و سفید باشمانی تیله ای #روشن شیکپوش و ناز گیر داد بریم طلامو عوض کنم داشتیم می رفتیم جشن عقد کنان یکی گفتم با لباس مجلسی تو این باد نمیشه رفت گفت طلافروشی لعل میریم پیش محسن جلوش پارک کن چند قدم پیاده…

  • این داستان تقدیم به شما عید بخاطر کرونا دیدو بازدیدها غدغن بود باجناق بزرگم زنگید که خونه اید گفتم اره اومدن #شام موندن دو تا دخترشم با داماداش اومدن داماد کوچکش معلمه زنش بی نهایت خوشگله دختر بود چند باری تو خواب لای پاش #ارضا شده بودم خونه ام سه طبقه است همه به هم…

  • این داستان تقدیم به شما اولین باری که فانتزی سکس کاکولدی داشتیم: علی، همسایمون بود و از اون خانم بازها! بارها دیده بودمش زیرچشمی چجوری به #مرضیه (زنم) نگاه میکنه! کاملا مشخص بود که با نگاش داره میره زیر لباسهای مرضیه و لباش را روی تن اون بازی میده! اولین باری که تو سکس با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام 18 سالم بودم قدم 185 وزن 75 کیرم از همه دوستام و فامیل بزرگتر بود بمن اصغر #خرکیر می گفتن خیلی هم خوشگل بودم شکل دخترا بودم یکی دو بار میخواستن بذارن کونم مقاومت کرده نگذاشته بودم ختنه که کردنمون من کلاس 5 بودم 9 تا بچه از فامیلو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ما هفت برادر و دو خواهریم من پنجمین پسرم یکی از خواهرام از همه بزرگتر و دومیش بعد من دنیا اومده 4 سال کوچکتره داداش از خود بزرگترم زودتر از اون یکی ازدواج کرد زنشم مالی نیست هم زشته و هم پر مدعا همه تو روستا زندگی می کردیم…