برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما ادامه داستان دهه ی شصت…   چند روز بعد اون ماجرا حسابی حالم ازخودم بهم میخورد ولی مژگان عادی بود تازه از رفتارم تعجب میکرد توعالم بچگیش منو خیلی دوست داشت دلم میخواست خودمو بکشم عذاب وجدان دیوانه کننده ی داشتم چند باری خواهرم پیشنهاد دا باهم بازی کنیم رد…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. امیدوارم از خاطره‌ای که براتون تعریف می‌کنم زیاد دلخور نشید. این خاطره‌ی یک رابطه سکسیه که پایان غم‌انگیزی داره. همین الان که دارم تایپش میکنم هم دستام میلرزه. خب بهتره شروع کنم. اسم منو لازم نیس بدونین ولی یکم از ظاهرم براتون میگم. ۳۲ سالمه و ساکن آمریکام هرچند…

  • این داستان تقدیم به شما اسمم آرین است 21 ساله تهران برادرم آرش 30 ساله و خواهرم آرزو 37 ساله که ارزو تو 17 سالگی ازدواج کرده رامسر زندگی می کنند آرش نزدیک دوساله با دختری که همسن من بود بنام پردیس ازدواج کرده که از اول زندگیشون هر از گاه دعوا داشتند و چندین…

  • این داستان تقدیم به شما یه دوست دارم که از خودم بزرگ تره و سوپر مارکت داره رفتم مغازش باهم تعریف میکردیم گفت ظهر بیا بریم باغ نهار بخوریم و مشروب من هم از خدام بود قبول کردم وقتی رفتم باغ در باز گذاشته بود رفتم تو گفت در وبسایت گفتم اره نشستیم کناره هم…

  • این داستان تقدیم به شما خودمو معرفی کنم علیم 24 سالمه مجردم کسی واس رل بزنه کامنت بزاره خخخخخ هیکل خوبی دارم بوکس کار میکنم کیرم ۳۷ سانته قدم ۲۱۰ وزنم پنجاه کیلو موهامم فرق وسط باز می‌کنم مدل مایکل اسکوفیلد خیلی باحالم حالا ولش بریم سر داستان من زیاد جالب نیستم میدونین یعنی خیلی…

  • این داستان تقدیم به شما در بزرگم حاج ملک از افراد پر نفوذ و پول دار شهر بود پدرم(رضا) که تک پسرش بود رو فرستاد فرانسه واسه تحصیلات عالیه پدرم تو رشته معماری مدرکش و گرفت و برگشت کم کم پای جایی پا حاج ملک گذاشت و ادم پرنفوذی شد با دختر یکی از سیاسیون…

  • این داستان تقدیم به شما بالاخره دلو به دریا زدیم. من و همسرم آزیتا مسته مست بودیم. تصمیم گرفتیم فانتزیمونو علمی کنیم. یک هفته بود که با پسر بدنساز حشری تو اینستاگرام چت میکردیم و حالا تصمیم گرفتیم که بگیم بیاد و امشب ترتیب هردومونو بده. برامون تحریک کننده بود که ترتیب یک زن و…

  • این داستان تقدیم به شما در روستای دور افتاده اراک توی خانواده پر جمعیت داخل یک عمارت چند خانه ای که هر کدام مال برادری و زنشو بچه ها بود زندگی می کردم اخرین پسر خانواده بودم ته تغاری خواهر کوچکم بود که دوسال اختلاف سنی داشتیم اونقدر زیبا بود و سریع قد کشید تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من آرمینم 20 سالمه اصفهان زندگی میکنم یه خواهر و برادر دوقلو دارم که 12 سالشونه و یه خواهر کوچیکتر که 6 سالشه این خاطرات توی چند قسمت نوشته میشه پس لطفا صبور باشین… من خوزستان زندگی میکردم تا اینکه از کلاس سوم دبستان انتقالی گرفتیم و به یکی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من ایلیا هستم ساکن تهران و قراره ماجرای سکسی که با زن دایین داشتم براتون تعریف کنم و ماجرا مال ۳ سال پیش هست و الان ۱۸ سال دارم با یه کیر ۲۲ سانتی. داستان از اونجایی شروع میشه که ما با خانواده رفتیم مسافرت به تبریز و تو…

  • این داستان تقدیم به شما اومدم قضیه منو خواهرزاده متاهلم که دو سال از خودم بزرگتره و واستون بگم . من ۲۴ سالم اون ۲۶ سالش . یه بچه سه سالم داره ک. اون شب بعد سکس اولمون ک تو اتاقشون رو تختشون بود و کلا در اتاق بستن تا تموم شدنشو لباس پوشیدنش همش…

  • این داستان تقدیم به شما موتور سواری اسمم حسن 26 ساله از خرمدره ی زنجان مزرعه ی بزرگی داریم سه برادر و سه خواهریم برادر بزرگم اصفهان کارخونه اسفالت داره بزرگتر از همه ماست زنشم اصفهانی بی ریختیه من آخریشم 10 سال پیش عروسی کوچکترین خواهرم بود که 3 سال از من بزرگتره عروسی را تو…