این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من الهامم 21 سالمه داستانم مربوط به ساله اپیش که همیشه مثل یک کوه توی وجودم سنگینی میکنه… *** وقتی تازہ واردنوجوانی شدہ بودم پرازشوروهیجان باپسری به اسم علی اشناشدم کم کم این آشنایی به عشق تبدیل شدعشقی که شعله ش تموم وجودمو سوزوند ونابودم کرد هررابطہ ای…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. ما یه خانواده شلوغی داریم ارزوم اين بوده که یه روز خونمون خالی بشه ما سه تا داداشيم من برادر بزرگم سی و سه سالمه داداشام ازمن سه چهار سال کوچيکترن ولی ماشالا قدشون از منم بلندتر شده خونه ما یه بدی که داره اینه که داره…
این داستان تقدیم به شما دومین باری بود که مشروب ميخوردم. بار اول ته ليوان بابام يه كم ویسكی مونده بود كه خوردم و از مزه اش حالم بهم خورد ولی اينبار اصلا اذيت نشدم.بگذريم…حدود ساعت ۸ شب بود كه شروع كرديم به خوردن .دو ساعتی گذشت كه ۴ تا قوطی آبجو تموم شده بود…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه .من محمدم هستم یه کونی حرفه ای ازخودم بگم سنم ۲۰ .قدم ۱۶۸.وزنم ۷۰کیلو بدنم بدونه مو و کونه گنده ای دارم جوریه کونم همه بهم نظر دارن ۲سال کون دادنو شروع کردم میخوام یه بار از کون دادنامو براتون تعریف کنم … *** چندروزی بود توکفه…
این داستان تقدیم به شما سلام. این خاطره مربوط به 10 سال پیشه. زمانیکه سرباز بودم.قبل از سربازی با چند نفر جسته و گریخته گی داشتم اما عشقی در کار نبود فقط تخلیه جنسی مقصود بود. .. *** تو دوره سربازی بدجور هوس سکس میکردم اما شرایطش اصلا مهیا نبود . سکس با همسن رو…
این داستان تقدیم به شما سلام من وحیدم 26 سالمه اولین باره داستان مینویسم … *** ی خواهر زاده دارم ب اسم ستاره که 18سالشه با رون درشت و سینه های کوچیک و پوست فوق العاده سفید که قدش بلنده 175وزنشم55 کلا از نظر من همه چی تمومه فقط سینه هاش کوچیکه اونم وقتی سوتین…
این داستان تقدیم به شما سلام من الی هستم 25 سالمه 170 تا قد و 68 کیلو پوست سفید و چشمو ابرو مشکی موی بلند لخت سینه های درشت وهیکله خوبی دارم میگن خوشگلم 4 ساله ازدواج کردم ولی شوهرم کاملا سرد مزاج وسکس گریزه چندبارم دکتر رفتیم اما موثر نبوده … *** برعکس من…
این داستان تقدیم به شما زیر آسمان خاکستری رنگ مرد جوان تا روبه روی آپارتمانی که آدرسش را روی کاغذ یادداشت کرده بود می رسد . چندتا دنده خالی میکند و موتور را خاموش می کند . کمی باد می وزد و پلاستیک کوچک در دستش خش خش میکند . روبه روی ساختمان می ایستد…
این داستان تقدیم به شما سلام سکسیا. من پویان هستم 20ساله خیلی پسر خوشگلی هستم همه میگن به مامانم رفتم و اینم راست میگن چون مامانم خیلی خوشگله . مامانم یک زنه 40 ساله اس با رونای پر و سینه های درشت و گرد ،از نظر قیافه هم خیلی سکسی و حشری کننده اس جوری…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم نوید.بیست و دو سالمه قیافه دخترونه و بدن دخترونه ای دارم خب هرچی بلاس سر ما میاد. این خاطره ک مربوط ب علی پسر داییم میشه … علی هفت سال ازم بزرگتره.علی سبزس و قیافه متوسطی داره.برگردیم ب خاطره.تمام فامیل ما برا سیزده بدرمیریم باغ یکی از دایی…
این داستان تقدیم به شما 14 سالم بود که وقتی تازه سینه هام درحال رشد کردن بودن رفیقام درباره سکس و لز با من حرف زدم من دختری گوشه گیر بودم وضع مالی مونم بد نبود یه اتاق شخصی مال خودم داشتم دوستام خیلی اون موقع از این سایت تعریف می کردن منم برای این…
این داستان تقدیم به شما من مهرانم 21 سالمه لاغر اندام و قدکوتاهم راستش من از بچگی به علت فوت پدرم با مامانم بزرگ شدم و یه جورایی اخلاق زنونه دارم,بماند که خوشگل بودنم باعث میشد بیشتر بم توجه کنن … تو تخیلاتم یا وقتی فیلم سوپر میبینم همیشه خودمو جای زنه میبینم و یه…