این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسم من یاسر هست و مادرم زهره مادرم وقتی چهارده سالش بود زن دوم پدرم شد که سنی ازش رفته بود مادرم وارد خونه ای شده بود که بچه های پدرم از مادرم بزرگتر بودن واسه همین پدرم یک خونه براش گرفت توی شهری که مابودیم این…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان این داستان زندگی منه امیدوارم شق کننده باشه براتون من شاهینم 25 سالم هست قد 190 و خوشقیافه صورت خوبی دارم بدنی رو فورم و یه کیر 17 سانتی زنمم غزل 22 ساله قد 170 و بدن لاغر مانند کون نسبتا خوب سینه هاش 70 و سبزه مایل…
این داستان تقدیم به شما از زمانی که از نوجوونیم یادمه عاشق فیلمای کاکولدی بودم اما اینکه کاکولد زنم بشم حتی به ذهنمم نمی رسید. سال 99 با دنیز ازدواج کردم. یه دختر چشم سبز بور ترک که هیکلش مثل دختر دبیرستانیا بود. 168 قد، 55 کیلو وزن. اوایل خیلی رومون باز نبود برا اینجور…
این داستان تقدیم به شما سلام من ماندانا هستم ۲۸ سالمه همه منو مانا صدا میکنن و گرایشم ارباب و بردس کلا خیلی دوست دارم بهم بی احترامی بشه دستور داده بشه البته اولا اینو نمیدونستم همه چی برمیگرده به وقتی که کوچیکتر بودم ما توی محلمون از بچگی یه همسایه داشتیم که خیلی باهاشون…
این داستان تقدیم به شما سلام . توی خوزستان شهرستان بهبهان که قزوین انگشت کوچکش هم نمیشه زندگی میکنم . من سهیل هستم . بدنم خوبه ، رونام و کونم سکسیه ، بدنم خیلی مو داره . توی بچگی خیلی دوطرفه کرده بودم . بزرگتر که شدم فقط فاعل بودم و با دخترا میپریدم .…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمش گلنار بود و توی روستا زندگی میکردن ، شوهرش احمد به خاطر مسائل مالی افتاد زندان . منم چون احمد دوستم بود .برای کارای کشاورزیش رفتم روستاشون تا کمک کنم. اسم خودم علی و ۳۰سالمه . تقریبا ۱۹۰قدمه و هیکل متوسطی دارم خونه احمد توی باغشون بود و…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من خودم از اون دسته از زنایی هستم که داستان سکسی بینهایت تحریکممیکنه دلم نیومد براتون نگم یکمپیش زمینه پیش زمینه براتون بگم این داستان سکس کاملا واقعی بوده بند به بند این عین می باشد عین حقیقت من از سال ۹۴ شست و شوی مغزی همسرم را…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت شهوتی ها بخصوص کیرکلفتها امروز ۱۴۰۱٫۳٫۲۲ هستش ساعت ۱۱شب دارم مینویسم… امروز صبح که پاشدم حالم خوب بود و یکمی هم شهوتی یه پنج روزی بود سکس نداشتم و دلم یه دل سیر سکس میخواست. کم کم آماده شدم که برم بیرون و طبق معمول یه تیپ سکسی…
این داستان تقدیم به شما از بچگی با من بود. یک چیز جدانشدنی که دلبستگی بهش داشتم. چادرم رو میگم… هر چی که قد میکشیدم و بزرگتر میشدم این چادر هم برای من مهم و مهمتر میشد. نه برای تظاهر یا راضی نگه داشتن خانوادم، بلکه یه قانون بود برای خودم. شخصیت من با چادر…
این داستان تقدیم به شما یه دختر ساده شهرستانی بودم. قیافه ام بد نبود . قدبلند بودم و اسمم شادی. تا بیست و دو سالگی دوست پسر جدی نداشتم و سکس رو تجربه نکرده بودم. تا اینکه یه مرد 30 ساله رو دیدم که خیلی کم دانشگاه میومد. باهاش آشنا شدم.خوش تیپ وخوش صحبت و…
این داستان تقدیم به شما این ماجرا مربوط به زمانی بود که من ۱۶ سالم بود ، ترکیب رختخواب ها طوری بود که من و خواهر کوچکترم که حدودا 14 سالش بود نزدیک بهم میخوابیدیم تا اون زمان هیچ صحنه تحریک کننده ای ندیده بودم نه فیلمی و تصویری تا اینکه اونشبعصرش من با یکی…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان ،پارسا هستم الان 25 سالمه خاطرهای که میخوام تعریف کنم مربوط به 19 سالگیم میشه که پشت کنکوری بودم و خونواده تصمیم گرفته بودن خونه رو عوض کنن منتها انداخته بودن برا بعد آزموزنم خلاصه ما آزمونو دادیم و خداروشکر به هدفمونم رسیدیم و بعدش اسباب…