برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما پنجشنبه بود و یکمی زود تر از کلاس تعطیل شدم اومدم خونه تو راه دائم به حرفهای سعیده فکر میکردم آخه مگه میشه ؟؟؟ من و اون دوستای قدیمی بودیم و تقریبا هیچ سری با هم نداشتیم . سکس با داداشش ؟ یعنی چه جوری تونستن ؟ چه جوری روشون…

  • این داستان تقدیم به شما ساختمان پرماجرا سلام و وقت بخیر خدمت تمام دوستان نسرین هستم میخوام اتفاق هایی که تو ساختمون ما افتاده رو براتون تعریف کنم تو چندتا قسمت من متاهلم و یک دختر 12ساله دارم و همسرمم کارمند یکی از ادارات دولتیه من42سالمه و قیافم خوشگل و هیکلم ورزشکاری چون ورزش میکنم…

  • این داستان تقدیم به شما صدای زنگ آخر چرتمو پاره کرد دیگه وقتش شد بود ، اگه دیرتر می زدن به یه بهمونه ای می پیچوندمو به شیوا می گفتم کیف کتابمو بیاره خونه مثل تیری که از چله کمون در رفته از کلاس زدم بیرون ذوق خاصی تو دلم بود بابام قول یه تولد…

  • این داستان تقدیم به شما من و شوهرم که اونوقت ها دوست پسرم بود، توی ماشینش منتظر موردی بودیم که چند ساعتی زمان می‌برد. بیست دقیقه ای خوابم برده بود که با احساس گرما بیدارشدم. به صورت غرق خواب کیوان نگاه کردم، لبخند روی لبام نقش بست. نگاهم به لبای گوشتیش سرخورد ناخودآگاه آب دهنم…

  • این داستان تقدیم به شما سرباز بودم بیضه هام درد گرفته بودن.رفتم دکتر پادگان اعزام کرد بیمارستان ارتش.رفتم اونجا دکتر تا کیرمو دید یا بهتر بگم دودولمو دید چشماش باز شد گفت که باید بیای مطب…   کارتشو داد و گفت هر چه زودتر بیا.کارتو گرفتم و فرداش رفتم مطبش تو آرژانتین.گفت به خاطر این…

  • این داستان تقدیم به شما دو نفر عشق ناکامی در جوانی داشتن و سرنوشت بینشون جدایی انداخت جوری که هر دوشون تن به ازدواج با دیگری دادن و ده سال حسرت وصال هم رو خوردن اما شوهر اون معشوقه از اول از ماجرا باخبر بوده و دلسوزانه تلاش میکرد تا عشق سابق خانم زیباش رو…

  • این داستان تقدیم به شما ساعت ۴/۰۷ دقیقه نصف شبه و الان یک ساعته توی ماشین نشستم و منتظرم خانومم از اولین قرار خونگی خودش با دوست پسر جدیدش برگرده پیشم . همیشه دلم میخواست خودم خانومم رو به قرارهاش برسونم و منتظر بشم تا از بغل دوست پسرش برگرده پیشم . البته این‌اولین تجربه…

  • این داستان تقدیم به شما دوستان گلم منو زنم دوتا ادم عادی هستیم مثه همه ی شما عزیزان منظورم اینه مثه خیلیا یکیمون برد پیت نیست یکیمون جنیفر. عادی. زنم یه زن ۲۹ ساله سفید و با بدن خوب من هم مثه خیلی مردای دیگه ۳۴ ساله و معلمم و سال سوم دبیرستان فیزیک تدریس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همگی این اولین بار دارم در مورد خاطرات سکسیم چیزی مینویسم   منو همسرم 6 ساله ازدواج کردیم یک دو سالی هست که توی فانتزیم بود یکی با کونم بازی کنه و حتی توی فانتزیم دادن از کنم هم بود خلاصه یک شب که خانومم داشت کیرمو برام…

  • این داستان تقدیم به شما سلام،خاطره ای که میخوام براتون بگم رو برمیگرده به چند ماه پیش، قصه ازونجا شروع شد که من بچه بودم و هر وقت میرفتم پیش خالم چند روزی میموندم اونجا اخه یه شهر دیگه بودن، دختر خالم از من دو سال کوچیکتر، من الان بیستو یک سالمه، اون موقع شاید…

  • این داستان تقدیم به شما اول چند تا چیز بگم این داستان تو عسلویه اتفاق افتاده. من یه پسر 23 سالم به اسم محمد که تو یه شهر کوچک زندگی میکنم تو دانشگاه با یکی از بچه های دانشگاه به اسم جواد آشنا شدم که 31 سالش بود ما هم مسیر بودیم با ماشینش میومد…

  • این داستان تقدیم به شما وقتی دختر بودم همیشه دوس داشتم سکس مخفیانه داشته باشم ولی چون باکره بودم تصمیم گرفتم این برنامه رو به بعد از ازدواج موکول کنم و بلاخره ۲۲ سالگی ازدواج کردم، سه سال بعد تو سن ۲۵ سالگی یه روز که پسر خواهرم پیشم بود و شوهرم هم خونه نبود…