این داستان تقدیم به شما سلام. من نسرینم ۳۸ سالمه یبار شوهرم ماموریت رفته بود شهرستان همزمان بانبودنش عروسی دخترهمسایمون بود،مامانم اومد پیش پسرم که توی دست وبال من نباشه ،غروب حسابی بخودم رسیدم ولباس شب پوشیدم روشم مانتو پوشیدم روی مانتو هم چادر ،شالمم خیلی جلو کشیده بودم،زنگ زدم آژانس اومد رفتیم سالن به…
این داستان تقدیم به شما اکثر وبسایتای سکسی، دخترایی مثل منو تو گروه بای-کیوریوس دسته بندی میکنن. ولی خودم مطمئن نبودم که این تعریف درستی از روحیاتم باشه. پس کاری رو کردم که هر دختر 24 ساله ی دیگه ای میکنه؛ چک کردن ویکی پدیا! و این جوابی بود که گرفتم: ” کنجکاو-دوگانه یا به…
این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من کیان هستش .میخوام داستان سکس با خواهرم رو براتون تعریف کنم. من 17 سالمه اسم خواهرم نگین هستش واقعا هم نگینه. 15 سالشه . من خیلی داستای سکس خانوادگی دوس داشتم مخصوصا پدر و دختر و خواهر برادر. از وقتی فهمیدم سکس خانوادگی دوس دارم علاقه مند شدم…
این داستان تقدیم به شما خیره صفحه تلویزیون محو تماشای برنامه مورد علاقه اش بود آنقدر تو فاز برنامه بود ک انگار نه انگار انقد تو بغلش کرم ریختم عادت داشت تو خونه با شلوارک بگرده و منو دیوونه سینه های ورزشکاریش کنه همیشه فایده نداشت نیم ساعت مونده بود تا تموم شه دستشو از…
این داستان تقدیم به شما امیر هستم هجده سالمه بدنم سفید و بورو لاغره و خیلی چهرم دخترونس و نازم بدنم حتی از بدن خانما هم نرم تره … *** تو محله ما یه آقایی هست به نام منصور وحشی از گنده لاتای محلس بدنش عضلانی و تیکه ای و پره خالکوبی پوستش برنزس ابروهای…
این داستان تقدیم به شما سلام من کامران (مستعار) هستم سی و چند ساله از تهران ، خاطره ای که میخوام باهاتون در میان بگذارم مال حدودا 2 ماه پیشه… *** اون زمان من با خانمی دوست بودم به نام شیدا(مستعار) که تقریبا 2 سال از من کوچکتر بود . من وشیدا تو یه مهمونی…
این داستان تقدیم به شما با سلام.اسم من کامران و ۳۲ سالمه.دوتا دختر دوقلو دارم که پنج سالشونه.متاسفانه زنم سه سال پیش بر اثر تصادف بعد یکماه که توی کما بود از دنیا رفت.تازه از داغ پدرزنم پراکنده بودیم که این اتفاق افتاد… *** پدرزنم یه آپارتمان سه طبقه داشت که یه واحدش رو خریدم…
این داستان تقدیم به شما سلام من بار دوم یا سومه که مینویسم.این هم مثل قبلیا داستان نیست خاطره ی سکسیمه ازخودم براتون بگم که 29سالمه قدوهیکلمم متوسطه.یه دوست دخترداشتم خیلی دوستش داشتم وهمه جوره تیریپ لاو بودیم طوری که عالم و آدم منتظر ازدواج ما بودن.منم خیلی خودمو زدم به این در و اون…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان. اسمم سیامک هست و خواستم یه اتفاق جالب رو براتون تعریف کنم.من توی یه خانواده مذهبی زندگی میکنم و البته خودم در قید و بند این چیزا نیستم.قضیه مربوط به پارساله.من یه خاله ۳۸ ساله دارم که شوهرش دوسال پیش توی تصادف جاده شمال فوت کرد…چند وقتی…
این داستان تقدیم به شما سلام من آرشم. میخوام داستان کون دادنم رو بعد از ۱۲ سال رو تعریف کنم… *** از خودم بگم که خیلی سفید و کونی بزرگ دارم جوری که وقتی میخوام سوراخم رو ببینم باید از هم بازش کنم یکم تپل و کاملا سکسی. من قبلا وقتی ۱۷ سالم بود با…
این داستان تقدیم به شما سلام . این خاطره اولین لذت جنسی منه … حدود پانزده سالم بود یه شب مهمون خونه خاله م بوده چند خانواده با هم بودیم حدود بیست نفر یه پسر خاله دارم 5 سال از من بزرگتر شب موقع خواب من توی رختخواب با اون بودم خانم ها توی…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من یه پسرم مثل پسرای دیگه نزدیک 18سالمه هی اندازه ی سالارمونم بدک نیست اما مثل خرم نیست داستان من از اونجایی شروع میشه که مینا خانم که فک کنم دوسال از من بزرگتره و از فامیلای دورمونم هست که خودم به شخصه تا همین چن وقت…