این داستان تقدیم به شما سلام . داستانی که میخوام بگم خدمتتون مال ی هفته پیشه اول از همه واسه اینکه لو نریم همه اسم ها مستعاره… *** اسم من پدرام 23 سالمه از تهران حدودا دو سه سال پیش با ی دختری اشنا شدم که خدایش خوشکل بود و مجذوبش بودم و واقعا خونواده ای…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.خدمت اون کسایی که میان میگن محرم و این کس شعرا عرض کنم که خودتم مشکل داری و اومدی داری میخونی فکر کنم ولی مهم نیست دوستانی که علاقه دارن رو چشم ما هستن.در ضمن این قضیه با محارم سکس نکنید رو قدیما برای این ساخته بودن که خدا…
این داستان تقدیم به شما سلام. بي مقدمه ميرم سراغ داستان سكسى خودم و زنم با رفيقم… *** اسم من مسعود سه ساله ازدواج كردم اسم زنمم فرنوش من دركل آدم داغ و حشرى هستم زنم از خودم بدتر كيرم فوق العاده كلفت و البته درازه حدودا پونزده سانت ، زنمم خيلي خوشگل نيست معمولى…
این داستان تقدیم به شما سلام بر دوستان! اسمم عرفان و30 سالمه تقریبا خوش قیافه واین خاطره به 6 سال پیش برمیگرده که اون موقع بدنسازی هم میرفتم خیلی خوش استیل شده بودم. من تو پایگاه بسیج مسوول کتابخونه بودم البته ما اونموقع بسیجی مخلصی نبودیم وبرای جنگولک بازی وشیطنت میرفتیم پایگاه اونم ماهی یکی دو شب…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان عزیز خاطره ای که براتون تعریف میکنم حدود چند هفته پیش رخ داد …البته پایه ریزیش از چند ماه پیش طی جریان های مختلف ریخته شده بود . *** من یه دوستی داشتم به اسم حامد که حالا بعد اون اتفاق دیگه باهام قطع رابطه کرده…
این داستان تقدیم به شما زبونش رو روی کسم بالا پایین میکرد و فرو میکرد داخل و به سقف کسم ضربه وارد میکرد دیوانه وار آاااااه و ناله میکردم و به ملافه ی روی تخت چنگ میزدم ناله هام اتاق رو پر کرده بود برای دومین بار ارضا شدم و نالیدم : سامان کافیه کیرت…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم آرمانه ۲۶ سالمه، من گی نیستم و این تنها داستان گی من با بهترین دوستم فرید هستش… *** من و فرید از ۶ سالگی همسایه بودیم تو بچگی بعضی وقتا شیطونی سکسی میکردیم، تهش این بود که دودولامونو نشون هم بدیم و ته تهش به دودولای هم…
این داستان تقدیم به شما معصومه از جمله کارمندایی بود که تونسته بود با وسواسی که من تو کارم دارم کنار بیاد ، همیشه فعال و پر انرژی کار می کرد اما چند وقتی بود که حال و حوصله ی کارو نداشت البته من بهش حق میدم ، طلاق گرفتن و جدا شدن برای هر…
این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان. من اسمم امیره و 16سالمه و اسمه مامانمم مهساس.ماهمسایه پایینی مون یه زن فلیپینی که شوهرش ایرانیه.رابطه مامانم با اون زن فلیپینیه خوب بود هر چن وخ یه بار همو می دیدن تا این که قرار شد بره جشن کریسمس به خونه یکی از فامیلای همسایمون تو…
این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من لیلاست.بیست و هشت سالمه..چند وقته یه مشکل خیلی بزرگ دارم که واقعا موندم باید چکار کنم… *** اتفاقی که برای من افتاد از جایی شروع شد که بخاطر هزینه های دانشگاه دنبال کار بودم.من با مادرم زندگی میکنم که مامانم اسمش لادن هست و ۴۶ سالشه و کارای…
این داستان تقدیم به شما من و زري که خواهر دوقلوم باشه بدجوري به هم چسبيديم. اين کششي که به هم داريم نصفيش تو خونمون هست، نصفيش هم کار آدماي دور و برمونه که با رفتارشون ما دوتا رو بيشتر به هم ميچسبونن. هيچوقت نميگن: زري، حالت خوبه؟ ميگن: زري جون، پري جون حالتون خوبه؟…
این داستان تقدیم به شما شبی سرد و پاییزی بود. چند دقیقه ای می شد که شوهرم ماشین رو خاموش کرده بود. ولی هیچ کدوم از جامون تکون نمیخوردیم. بالاخره خودم پا پیش گذاشتم و دستگیره ی در رو کشیدم که با ناله ای باز شد. باد ملایمی می وزید و دست نوازشش رو به…