برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما از بچگی یه وقت هایی دوست داشتم با کیر ور برم و به هر بهانه ای به کیر دوست هام دست میزدم تا این که 6 ماه پبش تو اینستا با یه پیچ گی برخوردم . فیل ام یاد هندوستان کرد و گفتم یه کم کرم بریزم ببینم چه خبره…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسم من ارش ۱۸ سالمه بچه کرج هستم قدم معمولیه حدود ۱۷۵ و وزنم حدود ۷۰ هیکلم به خاطر این که از بچگی ورزش میرفتم انصافا خوبه و قیافمم شاخ نیست ولی راضیم خدارو شکر میتونست خیلی بدتر باشه کیرمم ۱۴هست . بریم سر داستان اصلی .…

  • این داستان تقدیم به شما تازه لاین باب شده بود و من تو یه گروه چت بودم . با یه خانم که البته عکس هم نداشت چت میکردیم تو گروه هر چند بچه ها معتقد بودن پسره ولی من باهاش رفتم خصوصی و کمی چت کردم و ازش عکس خواستم .اولش قبول نکرد ولی اصرار…

  • این داستان تقدیم به شما در حساس ترين دوره سني چند هفته در بستر بيماري افتادم و در همين مدت کساني که به مرور خانواده من شده بودند از من دور شدند. خانواده اي که اولين عضوش دوست و همکلاسيم حميد بود. اونقدر آقا بود که به خاطرش با درس و کتاب آشتي کردم. دومين…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستای گل تقریبا بهار پنج سال پیش بود که بخاطر حالتهای شهوت انگیز نوک ممه هام و حشریتشون که بیشتر منو به سمت مفعول بودن هل میداد وارد سایت شهوتناک  شدم. موهای کل بدنمو با کرم موبر از بین بردمو و از همه جای بدنم عکس گذاشتم تو تو چت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسم من رضاام و 16 سالمه یه پسر عمو دارم که ازم 1 سال بزرگ تره به اسم امیر من و این پسر عموم از بچگی با هم بزرگ شدیم و خیلی صمیمی هستیم از بچگی فیلم سوپر از گوشی بابا هامون می گرفتیم و یواشکی می…

  • این داستان تقدیم به شما اونقدر شلوغ بودکه داشتم خفه می شدم. اتوبوس جای سوزن انداختن نداشت، اونوقت شعار می دهند که از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنید.اگه حتی یک دوچرخه هم داشتم با اتوبوس به مدرسه نمیرفتم.کنارم توی اتوبوس، خانومی خوشگل با آرایشی ملایم و عطری ملیح بود که بوی عطرش من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من امين ٢١ سالمه ساكن كرج اون اتفاق مال ٦سال پيشه… *** هر سال با دايي و زن دايي و خاله و شوهر خالم ميريم شمال يادمه ما سال ٩١ با فاميلامون رفتيم شمال خونه ي اون يكي خالم.من از ١٣ سالگي تو كف زن داييمم اسمش عسله…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان من در یکی از شهرهای جنوبی زندگی میکنم شغلم اداریه و یه همکار داشتم که چهار سال بیوه بود اگر نحوه آشنا شدنمون رو بخوام بگم خیلی طولانی میشه به صورت خلاصه بگم که بعد از یه مدت که آشنا سدیم و رابطه برقرار کردیم بیرون…

  • این داستان تقدیم به شما :تا ده دقیقه دیگه جلوی در خونتونم بیا پایین :چشم گوشیو قطع کردمو شالمو آزاد انداختم روی موهام ،بعد از مطمئن شدن از سرو وضعم رفتم پایین به محض اینکه رسید سوار ماشین شدم و سریع درو بستم :وووووویییی یخ زدممم میگم کوروش…… برگشتم سمتش که دیدم داره با اخم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام میخوام براتون جریان اولین سکس با پدرشوهرمو بنویسم… *** قبل از هر چیزی بگم من اسمم نیلوفره 26 سالمه و از نظر عموم زیبا هستم . سینه های درشت و رون و باسن پری دارم. پدر شوهرم اسمش فریدونه، خیلی سکسیه و خیلی خیلی به خودش می رسه .…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . من علی هستم 23 ساله یه پسر ابانی و احساسی و البته شهوتی قد بلند و هیکلی البته فکر نکنین کوه عضله هستما نه …بگذریم. این خاطره برمیگرده به سال نود و دو که مجرد بودم و کف کف,اقا اونزمان من با پدر و مادرم منجیل زندگی میکردیم…