برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما سلام… من مرسده هستم و 23 سالمه دوران دبیرستان میدیدم که همه ی دوستانم به نوعی با پسرا میچرخن.بعدشم توی دانشگاه. یا تیغ زدن یا تفریحی و یا تیپ عشق و عاشقی.. ولی من نمیتونستم..اصلا قبول کرده بودم که مشکل دارم.. رابطم با یه پسر به ماه هم نمیکشید چون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همه دوستان زیاد وقتتونو نمیگیرم میخوام برم سر اصل مطلب، داستان من برمیگرده به 9 سال قبل که البته تا الان ادامه داره… *** پدرم شغلش کارای ساختمانیه که یه دوستی داره که 30 سال قبل بخاطر کارایی که تو ساختمونش انجام داده با هم رفیق شدن والبته…

  • این داستان تقدیم به شما سلام در واقع اولین خاطرات جنسی ما لیسیدن و خوردن کیر یه نفره که نهایتا به سکس کشیده میشه… اولین خاطره من هم در 22 سالگی ساک دو طرفه ای بود که به سکس و تلمبه کشیده نشد و همین باعث شد تا من همیشه به این فکر کنم که…

  • این داستان تقدیم به شما   هوا گرم بود ، گرمای اوایل تیر ماه ،تازه از خرید برگشته بودم، داشتم لباسامو عوض می کردم که یهو در زدن ، یه شال انداختم سرمو رفتم دم در ، از چشمی نگاه کردم ، علی؟ درو باز کردم … «بیرون بودی؟» …. «با توام» کیلید نداری مگه…

  • این داستان تقدیم به شما شاید این ماجرایی که میگم برای خیلی ها خنده بار یا مسخره بیاد اما یه واقعیته که اتفاق افتاده و چیزیه که شده… *** من پریسا هستم 24 سالمه و این داستان برای گذشته هستش وقتی که 12 سالم بود و پنجم ابتدایی بودم. من اون زمان تپل بودم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان .من فراز هستم و زنم مریم 30 ساله تپل و گوشتی با کون برجسته و اندام حشری البته میگم تپل و گوشتی.ما عید امسال تصیم گرفتیم بریم جنوب خلاصه حرکت کردیم و تو راه چند روزی در شیراز و اصفهان و … موندیم و بالاخره رسیدیم بندر.اینم بگم…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من سعیده و اسم نامزدم شبنم و اسم مادرخانمم سیما . من 24 سالمه و شبنم 19 و سیما هم 41 سالشه. حدود سه ماهه که نامزد کردیم… *** خونه ما تهرانه و خونه پدری نامزدم لاهیجانه. من واسه دیدن نامزدم میرم لاهیجان و حداقل یه هفته خونه پدرخانمم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خوانواده ما ودختر داییم تو یه شهرک کوچیک زندگی میکنیم رفت آمد زیاد داریم من 16سالمه قد بلند پوست سفید و کیرم نسبت به سنم خیلی بزرگتره ،این دختر دایی ما با یه مرد سنتی وعقب افتاده ازدواج کرده  که شاید سالی دوبار با دختر دایی من سکس داشت. اسم…

  • این داستان تقدیم به شما نشسته بودم رو سکوی رختکن حموم مثل دفعات گذشته بعد از رفتن مهدی داشتم با خودم کلنجار میرفتم که هم درد جسمی و هم درد روحیم آروم بشه که یهو در رو زدن اول فکر کردم مهدیه و حتما چیزی جا گذاشته و برگشته. پرسیدم:کیه؟ یه صدای خش دار که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . این داستان که میگم واقعیتیه که برای خودم پیش اومدوازاون به بعدنمیدونم چرا ولی عاشق کیر و بوش شدم داستان از اونجا شروع میشه که من که بچه تهران بودم و پوست سبزه ای دارم رفتیم برای زندگی توشهرستان اونجا تو مدرسه یه معلم داشتیم به هر بهونه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم 22 ساله…   من از بچگی از عمم خوشم میومد اما یادمه عمم همیشه تنها بود و ازدواج نکرده بود و فقط با زن عموم ارتباط داشت  از هرکی که میپرسیدم طفره میرفت به ناچار خودم دست به کار شدم که بفهمم چرا… اسم عمم الهام هست…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسمم سروشه و داستاني رو كه ميخوام تعريف كنم مربوط ميشه به پارسال كه دوست دخترمو تو خونه ي خودشون كردمش…   پارسال پاييز بود كه مهسا دوست دخترم بهم زنگ زد و گفت بيا ببينمت منم رفتم پيشش و از شانس خوب ما بارون گرفت و جفتمون…