این داستان تقدیم به شما سلام.این داستانی که براتون مینویسم مال فروردین امساله… *** من و همسرم الان نزدیکه دوساله که باهم عقد هستیم.و نزدیک دوسالم بود که باهم دوست بودیم که به جز پدرش تموم خانواده در جریان بودن.و من تو اون دوسال کارو یسره کرده بودم از ترس اینکه یوقت از دستم نره.من ی…
این داستان تقدیم به شما من کامران هستم و یه مدتی بود که احساس می کردم فاصلم با همسرم زیاد شده و دیگه اون شور و اشتیاقی که توی روابطمون بود از بین رفته بود آخه من دیگه چهل سالم شده بود و شاید دیگه نمی تونستم شادابی و انرژی مورد نیاز زندگی رو تامین کنم…
این داستان تقدیم به شما سوار مترو شدیم،من که معمولا از مترو استفاده میکنم،امیر نه زیاد،البته منم اخیرا ترس از فضای بسته ام بیشتر شده،کلا هرچقدر سنم بالاتر میره فوبیا هامم اوج میگیره،مثلا جدیدا از بین دوتا ماشین نمیتونم رد شم یا مثلا همین مترو! وارد که میشم انگار دارم میرم تو قبر…مث اون روزی…
این داستان تقدیم به شما اسمم رومیناس و 20 سالمه خاطره ای ک دارم میگم اولین سکسمه تو سن 18 سالگیم… *** اون موقع من سومو تموم کرده بودم و رفته بودم پیش دانشگاهی. دوست پسر زیاد داشتم اما همش تلفنی و چتی بود چون خونوادم خیلی گیر بودن و نمیتونستم برم بیرون.از خودم بگم…
این داستان تقدیم به شما یاسمن ساعت ۴ کنسل کرده بود. نیم ساعت به آخرین نفر مونده بود. اولین بار بود با ایمان این ساعت روز جلسه داشتم. با فکر کردن به اسمش لبخندمو توی انعکاس صورتم روی پنجره دیدم. پاییز تهران رو دوس دارم. درختای لخت ، برگای آواره ، آسمون گرفته… ۳ماهی میشد…
این داستان تقدیم به شما سلام.من حسین هستم 32 سالمه.میخوام داستان که نه خاطرات عشقی – سکسیمو براتون بنویسم و امیدوارم خوشتون بیاد…. *** سالها پیش وقتی 21 سالم بود عاشق دختر عمم شدم اونم یه دختر ساده بود مثه خودم 21 سالش بود استیل خوبی داشت رابطه ما زیاد نزدیک نبود بخاطر خانواده هامون خیلی…
این داستان تقدیم به شما صدای قدم هایش را میشنود ،محکم و پرضرب قدم بر میدارد…. صورتش رو به دیوارست اما صدای قدم ها لرزه به جانش میاندازد ….کاش اتفاق جدید نیافته باشد…. صدای باد و ضربه ای محکم و برنده به باسن لختش میخورد …..سوزشش سوزش کمربندست….. غافل گیر شده روی پهلو میافتد… جرات…
این داستان تقدیم به شما با سلام اسم من اردلان بچه تهران هستم الان 30 سالمه قدم 180 و بدن تقریبا ورزشکاری و خوبی دارم مهندس هستم و قیافه ام هم بد نیست با خانمی دوست هستم به نام راشین مطلقه هستش (تو 18 سالگی ازدواج کرده و 4 سال بعدش هم طلاق گرفته –…
این داستان تقدیم به شما یه همسایه داریم اسمش رویاست.یه زن چادری قد بلند که جوونیاش شناگر بوده.بدجور حشریم میکنه.شوهرشم سر کاره همش.احساس میکنم اونم بهم پا میده.از نگاهش معلومه شهوت داره رومن.ولی نمیدونم چجور برم جلو سر حرف و وا کنم.زمستون ماشینشو نمیتونست بندازه پارکینگ.رفتم کمکش کنم گفت نمیره.منم برگشتم تو اوج شهوت بهش…
این داستان تقدیم به شما اسم دختر باجناقم سانازه یه دختر خوشگل با قدی متوسط و هیکلی خوشگل از وقتی وارد دانشگاه شد نسبت به قبل خیلی راحتتر و بازتر بود با من . من سعید هستم 39 سالمه و مهندس الکترونیک هستم . معمولا تو مهمونیای خانوادگی که دورهم جمع میشدیم با همه…
این داستان تقدیم به شما من اسمم حامده ۱۸ سالمه قد و وزن متوسط دارم اما نسبت به هم سنی های خودم یک مقدار درشت ترم پوستم سفیده چون باشگاه بدنسازی میرم یه مدتم بکس میرفتم هیکلم بد نیست مناسبه… پدرو مادرم از هم جدا شدن اون موقع من ۱۰ سالم بود که پدرم…
این داستان تقدیم به شما سلام. امیدوارم حال همگی شماها خوب باشه دوستان اسم من آرمانه و اسم همسرم الهام… *** داستان من از اونجایی شروع میشه که تو دوران دبیرستان متوجه شدم گی هستم، و از اونجایی که پسر خوشگل و خوش اندامی بودم خود به خود توسط هم کلاسی ها و دوستام به…