برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما سلام. امیدوارم حال همگی شماها خوب باشه دوستان اسم من آرمانه و اسم همسرم الهام… *** داستان من از اونجایی شروع میشه که تو دوران دبیرستان متوجه شدم گی هستم، و از اونجایی که پسر خوشگل و خوش اندامی بودم خود به خود توسط هم کلاسی ها و دوستام به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.من حامد هستم.سی و دو سالمه و دوسال و نیمه که ازدواج کردم.خانمم 9 سال از من کوچیکتره و نوه خاله ام هست.یعنی من با مادرزنم پسرخاله دخترخاله هستیم.ما جنوبی هستیم ولی مادرزنم وقتی جوان بود ازدواج کرد و رفت و ساکن کرج شد.چندسال پیش توی عروسی دخترداییم،اونا هم اومده…

  • این داستان تقدیم به شما من امید هستم وقتی ازدواج کردم 25 سالم بود زنم 23 سالش یه خواهر بعد از خودش داره که 21 سالش بود اون موقع اسم خواهر زنم رویا هست از زنم قدش بلندتره اون موقع ها لاغر بود هیکل چندان تعریفی نداشت برعکسش خانمم واقعا خیلی رو فرم بود هردوشونم…

  • این داستان تقدیم به شما اون موقع من 19 سالم بود پویا 15 من و پویا باهم شروع کردیم میرفتیم جاهای خلوت لخت میشدیم هم دیگر را میمالیدیم بعد از چند ماه کیرهم دیگر را میخوردیم از روبرو میخوابیدیم رو هم و کیرمون را میمالیدیم به هم تا 2 سال کارمون همین بود و روز…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان و همه ی دوستداران فوت فتیش *** من کیان هستم و اول بگم که من از وقتی یادم میاد به پای خانم ها علاقه مند بودم و هر چی سنم بالاتر می رفت این علاقه شدیدتر می شد و همین باعث شده بود حس بسیار ناخوشایندی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.همیشه دوست داشتم یکی از داستانهامو بنویسم که این بار تصمیم به نوشتن گرفتم … *** درمورد خودم بخوام بگم اسمم سعید،سنم درحال حاضر ۲۸ با۱۷۸ قد و ۷۵ وزن،قیافم معمولیه . این داستان برمیگرده به حدود چهار سال پیش…   اون موقع رفته بودم تو کار خدمات کامپیوتری…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم اميره از كوچيكي عاشق زنداييم بودم اما ميترسيدم كه بهش نزديك بشم و هميشه به يادش جق ميزدم خونه هام چسبيذه به هم بود و هر موقع ميرفتند مسافرت كليد خونشون را به ما ميدادند كه سر بزنيم منم از خدا خواسته كليد را برميداشتم و ميرفتم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من آرش هستم. 32 ساله و متاهل. حدودا 6 سالی هست ازدواج کردم و داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط به تابستون 4 سال پیش هست. همسرم مریم 5 سال از من کوچکتره. مریم هم یک خواهر داره به اسم مینا که 3 سال از اون کوچکتره. پس این…

  • این داستان تقدیم به شما داستان از اونجایی شروع میشه که ما تو آپارتمان دو طبفه اجاره بودیم و صاحب خونمون اونجا نبود و خونش جای دیگه بود . ما طبقه اول بودیم . پایین یه زیر پله بود که صاحبخونمون اونجا وسایلش رو گذاشته بود . اون موقع من حدود 10 سال داشتم .زیاد…

  • این داستان تقدیم به شما من رابطه م با مامان زنم عالیه … یه زن چهل و چهار ساله س و خیلی منو دوس داره..کمر باریک موی مشکی بلند قیافه عین سلما هایک…دیروز برای اولین بار کارمون به سکس کشید که گفتم برای یادگاری اینجا بنویسمش. این ماجرا تاریخش چهارشنبه سوم خرداد نود و شش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من آرش هستم. 32 ساله و متاهل. حدودا 6 سالی هست ازدواج کردم و داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط به تابستون 4 سال پیش هست. همسرم مریم 5 سال از من کوچکتره. مریم هم یک خواهر داره به اسم مینا که 3 سال از اون کوچکتره. پس این…

  • این داستان تقدیم به شما سر در گم بودم کارم شده بود دانشگاه رفتن و سرکار رفتن حال درس خوندنم نداشتم ، فقط میخواستم روزگارم سریع تر سپری بشه دور و برم خیلی شلوغه با همه بگو بخندمو دارم ولی اون کسی ک واقعا بتونه منو از ته دل شادم کنه ندارم . این سایتم…