این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها من اولین باره دارم خاطرمو می نویسم.اسمم مهسا ۱۷ سالمه من سکسی نیستم ولی خیلی حشری ام مثلا دوست پسرم دستشو رو پام بزاره من شورتم خیس میشه ولی به روی خودم نمیارم. تا حالا با پسری هم رابطه نداشتم فقط چند بار سینه هامو مالوندن… …
این داستان تقدیم به شما يكسالى ميشد كه به اجبار مامان بابام با آرمان ازدواج كرده بودم .دوسم داشت ولى هيچ وقت نتونست منو شيفته خودش كنه.هيچ وقت به عنوان زن شوهر دار نخواستم با يه پسر ديگه دوس بشم تا اينكه سپهر رو توى تولد دوستم ديدم.هم سن آرمان بود.اونشب شمارشو بهم داد و…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی بروبکس این ماجرایی رو که واستون تعریف می کنم مال دوران خدمتم توی کلانتری ایه اسم های درون این داستان همگی مستعار میباشد اونم به دلایل امنیتی! امیدوارم خوشتون بیاد… *** من نیما ۱۸۰ خوش تیپ و با اندام ورزشی به قول معروف دختر کش با…
این داستان تقدیم به شما سلام.قبل هر چی خواستم بگم این داستان واقعیه و فقط اسامی رو تغییر دادم.من اسمم سامان هستش و 20 سالمه.اهل مشهدم.قد معمولی 175 و وزن 70 کاملا هم سفید پوستم.از این لحاظ کاملا نرمالم.یکی از ویژگی هایی که معمولا مرد ها رو به سمت من جذب می کنه لب های…
این داستان تقدیم به شما مربی زومبا بودم و این قانونم بود که فقط توی باشگاه کلاس داشته باشم. تا این که موردی پیش اومد که مجبور به تغییر شرایط کاریم شدم. خانمی به باشگاه اومد و میخواست که برای دو تا دخترش مربی خصوصی بگیره. اتفاقی زمانی که داشت برای مسوول باشگاه شرایطش توضیح…
این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت دوم *** بعد ماجرایی که قزوین برام پیش اومد بود. تصمیم گرفته بودم دیگه به کسی کون ندم، تا اینکه خالم اینا بعد مدتی هفته پیش اومدن خونمون، از دوست پسر جدیدم خیلی راضی هستم، فقط خودمو میخاد به فکر سوراخ…
این داستان تقدیم به شما من و دختر خالم از بچگی باهم بزرگ شدیم ، از همون بچگی هم تو نخش بودم .. این تو نخ بودنه تا جایی رسید که من شدم 15 ساله و دختر خالم شد 14 تقریبا دیگه هردومون از سکس و این چیزا حالیمون میشد .. اینکه چجوری مخشو زدم…
این داستان تقدیم به شما چند وقت بود سکس خوبی نداشتم. دنبال این بودم که خانمم رو چند روزی بفرستم مشهد خونه مادرش شاید حالی بکنم. اما پسرم مهیار که کلاس اول بود امتحان داشت و نمی شد. کم کم رو مخ زنم رفتم و قبول کرد بره وقتی مشکل بچه رو مطرح کرد زبونم…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم میلاده (مستعار) 25 سالمه و اهل نیشابور(خراسان رضوی) هستم. یک دوست داشتم که اسمش پوریا بود… من با این پوریا که 4 سال از خودم کوچیکتر بود ، از سن 18 یا 19 سالگی تو یکی از مجمع های مذهبی شهر آشنا شدم و تا خیلی باهاش…
این داستان تقدیم به شما سلام من آرین (18ساله) هستم میخوام سکس من و پسر داییم با مامانم و زانداییم رو براتون تعریف کنم امیدوارم لذت ببرید. *** اسم زنداییم سانازه (36سالشه) و اسم مامانمم هم الهه ست (38 سال) و اسم پسر داییم شایان (17ساله) است بابام و داییم با هم همکارن و هفته…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم مسعوده مي خوام يه داستان توپي بهتون بگم راجع به سكس من با دوست عزيزم در دبي اول از بذارين از خودم بگم من پسري سفيد با كوني سفيد و بزرگ كه هر پسري منو ببينه سيخ مي كنه… *** الان مي خوام راجع به سكس خودم…
این داستان تقدیم به شما سلام. من یه دخترم که تو بچگیم بهم تجاوز شده امیدوارم از سرنوشت من عبرت بگیرین و اگه بچه دارین به بچههاتون یاد بدین هر کی دستمالیشون کرد زود بیان بهتون خبر بدن… *** اون موقع ک مدرسه نمیرفتم ( 5 6 سالم بود) تازه بابام کامپیوتر خریده بود و…