برچسب: شهوتناک


  • این داستان تقدیم به شما ۳۲ سالمه و ۸ ساله ازدواج کردم اسمم وحید و خانومم مهسا . خانومم قدش ۱۷۰ و وزنش ۷۸ کیلو . سایز سینه ۸۰ . خودمم ۱۸۰ و ۹۰ کیلو . هر دو از لحاظ چهر خوبیم . یه خواهر زن دارم به اسم مژگان . مژگان قدش ۱۷۳ و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.  اسم من جاوید هست و ۲۱ سالمه. از وقتی یادمه که کوچیک بودم همش دوست داشتم زیر مردها بخوابم و با اونا رابطه جنسی داشته باشم. توی بچگی هم چندباری با پسرعموم رابطه داشتم اما نه  کامل. در حد لاپایی بود. تا اینکه بزرگتر شدم و نیاز جنسی…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان،میخوام داستان سکس دو هفته پیشم رو با زنی مطلقه و بسیار زیبا و سکسی به نام فریبا تعریف کنم… اسم خودم محسن ،راستش بهم میگن خیلی خوش تیپی،قد 190وزن 78سنم 23ساله،فریبا مادر زن داداشمه 39 سالشه ولی اصلا بهش نمیخوره درخت 20 ساله داشته باشه،از اولین…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم قبلا اتفاقایی که باعث شد من کونی بشم رو در داستان قبلیم تعریف کردم که اسمش هست ” لذت کون دادن به احمد”  امروز میخوام خاطرات سکسم با دومین بکن زندگیم رو براتون تعریف کنم. بعد از یک سال کون دادن به احمد و اونهمه آب…

  • این داستان تقدیم به شما قبل از اینکه بدنیا بیام. بابام، مامان و خواهرام رو تنها گذاشت و رفت ژاپن. بدون طلاق و یا فروختن خونه و اینجور چیزا. فقط صبح پاشد و رفت. مامانم و بقیه هم دیگه هیچ خبری نتونستن ازش بگیرن بجز اینکه سوار پرواز ژاپن شده. این شد که من بدون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من یه روز تو خونه تنها بودم که خواهر زنم اومد دنبال خواهرش که زن من باشه. من خیلی داستان سازی نمیکنم همون که بوده میگم/ خواهر زنم اون موقع 15ساله بود. بهش گفتم که زنم رفته آرایشگاه و باید منتظر باشه اونم گفت باشه. همینطور که منتظر آمدن…

  • این داستان تقدیم به شما من سعید هستم 35 و همسر خوشگلم الهه 30 ساله . خب اینو همین اول بگم که بیشتر از اونی که من روی الهه احاطه و قدرت اظهار نظر داشته باشم اون روی من مسلطه البته خیلی هم اذیتم نمیکنه ولی گاهی تا مرز له شدن منو میبره . الهه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من امیر 27 سالمه ویه خواهردارم به اسم زهراکه چهارسال ازمن کوچکتره قدحدود 165وزنش60 سینه های سایز 75 بریم سراصل موضوع… زمانیکه حدودا15سال داشتم با خواهرم بازی میکردیم که یکباربه بهانه قلقلک دادن دستوبردم زیرلباسش وسینهاشوگرفتم بااینکه سنش کم بود ولی چشماش بدجورخمارشد منم حدود 5 الی 6…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من بهنام ۲۶ سالمه. زن داییم سمیرا هم سن خودمه که میخوام در مورد رابطمون براتون بنویسم… *** حدوده ۵ سالی میشه که سمیرا با داییم ازدواج کرده و به خونواده ما اومده از همون روزای اول خیلی ازش خوشم میومد و دنبال یه فرصت بودم تا باهاش یکم خلوت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این اولین داستانیه که دارم مینویسم . اسمم محسن هست ۱۹سالمه و خیلی هم خوش تیپم ب خودم اهمیت میدم بخاطر همینم همیشه توجاهای خوب کار پیدا میکنم از پارسال تا ۲ماه پیش تو یه شرکت کار میکردم ب عنوان کارورز ینی کسی که ب تازه واردا کار یاد…

  • این داستان تقدیم به شما من یه لزبینم و چیزی غیر از لز ارضام نمیکنه.سه سال پیش با یه دختر به اسم سمیرا اشنا شدم که حالت عادی نداشت.از چیزای خاص لذت میبرد.من برای لز پول میگرفتم و چون سمیرا پول خوبی بهم میداد روزایی که شهوتش بالا میزد کاملا در اختیارش بودم… باهام هماهنگ…

  • این داستان تقدیم به شما « بهترین محیط برای رفع نیاز جنسی نوجوانان، محیط خانواده است. » این جمله رو زیاد از زبان بابام شنیده ام. بابام همیشه به این نکته تاکید میکرد که پاسخگویی به نیاز جنسی باید در محیطی آرام و بدون استرس انجام بشه. به اعتقاد پدرم، سرکوب میل جنسی، عامل به…