این داستان تقدیم به شما سلام.اسمم مهین هست و یه دختر ۲۰ ساله دارم و اسم شوهرم سعیده.خودم ۳۷ سالمه و شوهرم ۴۰ سالشه… *** تا چند سال پیش شوهرم کار درست و حسابی نداشت تا به واسطه برادرش با کامران که از خودم سه سال کوچیکتر اشنا شد و پنج سال پیش کامران دفتر…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. اسمم معینه،سال دوم راهنمایی بودم،تصمیم گرفتم که سه ماه تابستونو برم سر کار،خیلی گشتم،به هرکی میگفتم سه چهار ماه میمونم میگفت نه،بعد چند جا رسیدم به یه نجاری کوچیک،ام دی اف و از این حرفا،یه مرده چاق خیلی هم خوش برخورد،سلام گفتم خیلی تحویل گرفت گفتم واسه کار…
این داستان تقدیم به شما من اسمم سامانه 25 سالمه . *** این داستان من مربوط میشه به چند وقت پیش یه رابطه خانوادگی داشتیم با زوج جوون که تازه اومده بودن تو شهر ما .مرده یه ادم ساده ولی عقل کل بود و تو بانک کار میکرد اسمش شهاب بود.خانمش هم اسمش اسما بود…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان عزیز این داستان بیشتر به درد خانم های متاهلی که از سکس با شوهراشون راضی نیستن و اصلا ارضا نمیشن یا دخترخانم هایی که مجرد هستن ولی دوست دارن ارضا بشن و پسر های خوشگلی که دوست دارن مفعول باشن و از مفعول بودن لذت میبرن…
این داستان تقدیم به شما تازه سر از تخم در اورده بودیم و احساس بزرگ شدن تو وجودمون به کارهایی که الان فکرش رو می کنم حتی یه لحظه ام روم نمیشه بتونم اون طوری با قیافه حق به جانب اون مدلی حرف برنم و جواب مردم رو بدم . حاضر جوابی و پررویی بدون…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان داستانی که براتون تعریف میکنم همین دیروز اتفاق افتاد… ۲۶سالمه و از ۱۹ سالگی به صورت حرفه ای حرفه ماساژوری رو دنبال میکنم،ساکن تهرانم زمان دانشجویی که توو ساری بودم توو دوتا استخر ماساژوری میکردم و چون خونه مجردی (دانشجویی)داشتم از طریق استخر چندتا مشتری خصوصی…
این داستان تقدیم به شما با سلام میخوام داستان کون دادنم رو به کسی که تا الان شش بار فقط به اون کون دادم رو بگم… *** دیگه ۲۶ سالم شده و چهار ماه قبل از سام خواستم که بازم منو بکنه البته بعد اینکه سه سال بهش کون ندادم بخاطر دوری راهمون قرار شد…
این داستان تقدیم به شما سلام من پدرام هستم . ۲۸ سالمه از تهران … من یه عموی پولدار دادم که اسمش محسنه و اسم زنش مهسا . داستان برمیگرده به چندین سال پیش که وضع مالی ما خوب نبود ولی وضع مالی عموی من فوق العاده بود بابای منم پیش عموم تو شرکت اون…
این داستان تقدیم به شما سلام من سارام 20 سالمه ، سینه هام 85 و پوستم سبزست و باسن بزرگ و ژله ای دارم … *** یه شوهر عمه دارم همیشه چشمش دنبال کس و کون ملته . ینی اگه ناموس ملتو دید نزنه روزش شب نمیشه . این شوهر عمه ی من چشمش دنبال…
این داستان تقدیم به شما من 32 سالمه وکارمند یکی از ادارات دولتی چندروزی بود که رییس اداره عوض شده بود و آقایی تقریبا 40 ساله رییس شده بود بغیراز من دوخانم دیگه هم دراین اداره مشغولن ی روز اومد پیش من و گفت به خانمای دیگه هم بگو باهم بیاین دفترم باهاتون کار دارم…
این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم و 14 سالمه .این ماجرا برمیگرده به دو سال قبل که کلاس ششم بودم… *** مدرسه شروع شده بود من اصلا از سکس سر در نمی اوردم و سرم تو درس و کتاب بود که یک بار برنده ی یک مسابقه شدم باید با بعضی از…
این داستان تقدیم به شما من نغمه هستم 29 سالمه و با شوهرم که 35 سالشه حدود چهار ساله ازدواج کردیم زندگی خوب و آرامی داریم من از لحاظ سکسی خیلی شهوتی و داغم و دوس دارم هرشب سکس داشته باشم اما همسرم فقط یک یا دوبار در هفته بامن سکس میکنه که انصافا خیلی…