این داستان تقدیم به شما مثل همیشه جاشو پهن کرد ایستاد یه لبخند زد رفتم طرفش دستاش باز شد تو بغلش جا گرفتم مثل همیشه نبودم اصلا ! بهم خیانت شده بود بدترین چیزایی که یه زن میتونه از عشقش بفهمه رو شنیده بودم..اونم از خودش!اما دوسش داشتم دراز کشید و اشاره کرد برم پیشش…
این داستان تقدیم به شما سلام رفقا . من اسمم امیره . الان حدودا بیست و شیش سالمه و دانشگاه تهران درس میخونم . از خودم اگه بخوام بگم ، باید بگم تیپ و هیکل بدی ندارم ولی دی کاپریو هم نیستم ! درس خونم ولی هیچ وقت یه خرخون صرف نبودم و وقتی دانشگاه…
این داستان تقدیم به شما یه زن همسایه داشتیم که خیلی خوشگل و ناز و بامزه بود و خیلی هم حواسش به من بود چند سالی از ازدواجش می گذشت اما بچه ای نداشتن شوهرش از این آدمهای بی خود و ناکس بود که بجز زن خودش حواسش به همه زن ودخترای دیگه محل بود…
این داستان تقدیم به شما سلام . من علیرضا هیکلم خوبه بد نیست کون گنده ای دارم و یکم چاقم بدنمم سبزست خلاصه با یکی از دوستام به اسم سعید که همش باهم بودیم زیاد میرفتیم خونمون تو کامپیوتر من سوپر میدیدم جق میزدیم منم خیلی دوست داشتم بهش کون بدم خیلی و اینکه تاحالا…
این داستان تقدیم به شما سلام من احسانم متولد هشتادو دو یعنی پونزده سال قدم 180 وزنم معمولی 75 کیرم هم حدود پونوزده سانت با قطر معمولی داستان از این قرار هست که من یه زن عمو دارم به اسم لیلا بدن گوشتی داره سینه ها نود کونشم خیلی بزرگ یعنی وقتی یه مرد میبینتش کیرش…
این داستان تقدیم به شما ما وقتی در مورد ناموسمون حرف میزنیم هر حرفی در مورد رابطه جنسی اینا پیش بیاد تو ذهن خودمون بایکوتش میکنیم مثلا انگار برا ناموس ما این موضوعات مفهوم نداره و فقط در مورد بقیست! فقط ی لحظه تصور کن اون دختری که الان زیرته خودش ابجی یه داداش دیگست!که داره زیرت…
این داستان تقدیم به شما اسمم ناناز اسم مجازیمه دختری هستم که ۲۵سالمه و بعد کلی تلاش تو رشته ای که آرزوشو داشتم قبول شدم و بعد دوره های لازم بعنوان دکتر هوشبری مدرک گرفتم و تو یکی ازبیمارستان های خصوصی درتهران شروع به کار کردم دختر مغروری بودم و مجرد و دوس داشتم رو پای…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من و زنم حدود 8 ساله با هم زندگی میکنیم و تو این 8 سال واقعا سعی کردیم از زندگیمون لذت ببریم, چه اون زمانی که وضع مالی ما خوب نبود, چه الان که خداروشکر شرایط اقتصادی ما بهتر شده و داریم روزهای خوبی رو سپری میکنیم.یع چیزی…
این داستان تقدیم به شما سلام عزيزان. ممنونم كه داريد داستان منو ميخونيد.خب بريم سر داستان… *** من اشكان هستم و ٢٤ سالمه. ٦ماهه با همسرم مهسا (٢٥ سالشه) ازدواج كردم. البته ما ٢ سال باهم دوست بوديم و رابطه عاشقانه خيلي خوبي باهم داشتيم و كاملا دو طرفه عاشق همديگه بوديم. اما قصه ميسترس…
این داستان تقدیم به شما داستان من و خواهرم بر اساس يك واقعيت! حقيقتش من اصلا نويسنده نيستم ولي وقتي اين اتفاق افتاد گفتم بنويسمش چون واقعا فك نميكردم اين اتفاق بيوفته بين من و خواهرم!!!اخه ميدونين چيه ما خواهر برادريم هنوز هم كه دارم اينو مينويسم باورم نميشه كه اين اتفاق افتاده! *** من…
این داستان تقدیم به شما سلام! من 18 سالمه قد 178 وزن 79 کون خوبی دارم و قیافم معمولیه اولین بار تو 16 سالگی کون دادم و تا الان بارها سکس داشتم و عاشق این کارم. این داستانی ک میخوام بگم کاملا واقعی و مال دو ماه پیشه… *** تو لاین با یه نفر به…
این داستان تقدیم به شما ﻋﺼﺮ ﺑﻮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﻬﻤﻮﻧﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ 6 ﺗﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻫﺎ . ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﻣﻬﺮﺁﺑﺎﺩ ﺳﻮﯾﯿﭽﻮ ﺯﺩﻣﻮ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻟﻮﻭﻭﻭ ﺳﻼﺍﺍﻡ ﺧﺎﺍﺍﺍﻧﻮﻭﻭﻡ ﺩﺭﯾﺎ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻥ ﺧﻮﺑﯽ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ…