این داستان تقدیم به شما اسمم سعیده و ۲۹ سالمه و مجردم، مریم زن داداشم ۲۵ سالشه داستانمون برمیگرده به سال۹۱ که بعد عقد و ازدواج من رفتم خدمت… *** بعد آموزشی ،خونه گرفته بودم و روز ها بعد تایم اداری می اومدم خونه و پیام باز هامون شروع شد و کم کم تلفن صحبت…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من وحيد و ساكن تهران ٣٢ سالمه و اين داستان مال حدودا ١٥ سال پيشه … اون موقع من كشتي ميرفتم و حيكلم خوب بود قيافمم بد نيست يه همسايه داشتيم ٤ تا دختر داشتن همه كس و بزار ولي يه عروس داشتن يه بچه ٤ ساله داشت…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من اسمم الهامه تو یکی از شهرهای نزدیک تهران زندگی میکنیم و ۱۹سالمه همه میگن چهره خوبی دارم نمیگم خودم چون اونوقت خودشیفته محسوب میشم … چشمام درشته و رنگی و هیکلم خوبه.. داستانم از جایی شروع شد ک هنوز دیپلم نگرفته رفتم سرکار … ینی اخرای سال…
این داستان تقدیم به شما سلام ی خاطره که کلا زندگیم رو تغییر داد می خوام تعریف کنم. من حامد ام ۲۵ ساله زنم میترا ۲۴ ساله… *** ما دوتا خیلی همو دوست داریم و از زندگیمون هم راضی هستیم.ی شب خونه داشتیم سکس میکردیم دقیقا مثل همیشه راستش خودمم خسته شده یوهو به ذهنم…
این داستان تقدیم به شما اسمم مجتبی هستش و 21 سالمه. اولین بار 15 سالگی کون دادم. درواقع کونم گذاشتن. یکی از پسرای فامیل بود. من خونشون زیاد میرفتم و بعضی شبا هم میموندم. مدت تقریباً طولانی، نزدیک یک سال، فقط منو میمالوند. هرجا که فرصت میشد. موقع خواب زیر پتو، موقع بازی، وقتی که…
این داستان تقدیم به شما اسم من مریم هست داستانی که برام اتفاق افتاده هم میتونه جنبه لذت داشته باشه هم تجربه… سال ۸۸ بود و همزمان با شلوغی انتخابات و هر شب میرفتیم بیرون تا دیر وقت حتماً خاطرتون هست که چه فضایی بود و همه بیشتر میرقصیدن تا اینکه برای تبلیغات منم…
این داستان تقدیم به شما داشتم با تلفن صحبت میکردم که زنگ تلفن مغازه مجبورم کرد تلفن خودم قطع کنم گوشی رو برداشتم خواهرم بود گفت شیر آب خراب شده وقت داری درست کنی منم گفتم باشه میام اسمش میتراس و ازم بزرگتره. وسایل تو ماشین گذاشتم رفتم زنگ و زدم در باز شد بالا…
این داستان تقدیم به شما افسون هستم و 17سالمه و ی دخترخاله به اسم ایسان دارم که 25سالشه و مطلقه هستش…عاشقه ماساژه . بدنسازی هم کار میکنه ولی سایز سینه هاش65هستش و سایز سینه من70. وزن و قدامون هم تقریبا شبیه همه و وزنامو50و قدامونم تقریبا 164هست و همه چی هم از شبی شروع شد…
این داستان تقدیم به شما سلام من حسین هستم (از اسم کاربریم هم معلومه) سال ۸۵ دانشگاه توی شمال شهر آمل قبول شدم. از شانس من و شایدم انتخاب اشتباه، یکی از دانشگاههای غیرانتفاعی کوچیک توی شهر آمل قبول شده بودم. از طرفی پسرخاله منم توی اون دانشگاه خوبه آمل قبول شده بود اون سال اولین…
این داستان تقدیم به شما اسمم دانیال و 24 سال سن دارم. باشگاه بدن سازی میرم و نمیخوام مثل بقیه کسشر بنویسم وزنمم حدود 65 هست و قدم 178هست کیرمم حدود 17 سانته و یکم کلفتی داره من یه خواهر دارم که اسمش دنیا است و من بشدت ازش خوشم میاد و رابطه ی خیلی…
این داستان تقدیم به شما یکی از فامیل های فری شوهرم تصادف کرده بود و هر دو پاش شکسته بود اسم طرف فرامرز بود؛ ی پاش از قوزک اونیکی از فمور اما هر دو رو تقریبا کامل کچ گرفته بودن؛ وقتی فرامرز سالم بود خیلی دیدم میزد با خودم گفتم برم یکم کرم بریزم حالم…
این داستان تقدیم به شما سلام من شایانم ۱۹ سالمه این خاطره برمیگرده به یه سال قبل ، یادمه با فیلترشکن تو بیتالک دنبال کس میگشتم که یه دفعه چشمم خورد به یه دختر دوجنسه ، دوس داشتم دادنو تجربه کنم قبلا بچگیام با همکلاسیام حال کرده بودم ولی چون سنم رفته بود بالاتر روم…