برچسب: صد داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم 18سالم بود و مثل همه حشری و شهوتی بودم *** ی روز با یکی از دوستا تو پارک نشسته بودیم و صحبت سکسی و از این حرفا میکردیم،که کیر هر دوتا مون سیخ شده بود و شهوتی شده بودیم اصلا فکر سکس باهاش رو نداشتم یکی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به رفقای حشری، من حسینم و 18سالمه قیافمم بد نیست.من تا حالا با سه نفر ( از جمله خواهر م،دختر خاله مطلقم و زن پسر عموم که اونم طلاق گرفته بود) سکس داشتم، اما امروز می خوام داستان اولین سکسم رو که با خواهر متأهلم بوده تعریف کنم. داستان…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ابوالفضل هستم ۱۸ ساله کیرم لاغره حدودا ۱۶ سانت .میخوام خاطره ی کون کردنم تو بگم براتون .یه پسر بسیجی‌ بود از اینا که مسجد میرن کون میدن به اسم امیر که اوبنه ای بود برا خودش اما به بچه‌ها فقط فقط لاپایی میداد میگفت کونم فقط مال حاجی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که من میخوام بگم شروعش مال زمانیه که 8 سالم بود… من یک عمه دارم که 8 سال از من بزرگتره قیافش خیلی عادیه و لاغره و سینه های کوچیکی داره مثلا 65 اینطورا باسنش هم کوچیک و معمولیه دماغش هم سه چهار ساله عمل کرده ولی قبلا…

  • این داستان تقدیم به شما این خاطره بر میگرده به سال 82 تو مدرسه راهنمایی ر… کلاس دوم راهنمایی بودم… سال تحصیلی شروع شده بود و کلاس پرورشی فقط برای کلاس دوم و سوم یه معلم پرورشی داشیتم که آخوند هم بود به اسم * ن ع* از اینور اونور شنیده بودیم این * ن…

  • این داستان تقدیم به شما بابام یه مرد 50 ساله چاق و کچله که چند سال پیش از مادرم طلاق گرفت که دبیر فیزیک یه مدرسه دخترونه تیزهوشان هستش. یادمه شهریور بودش و از خونه رفته بود بیرون و گوشیش مونده بود. رفتم تو گوشیش سرک بکشم دیدم یه دختره خیلی خوشگل که میخورد نهایت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.من پری هستم 19 سالمه و داستان لزی که میخوام براتون بگم مال یه سال پیش هستش وقتی که 18 سالم بود. البته نمیشه اسم این داستانو گذاشت لز ، چون این کار به من تحمیل شده بود و من اصلا لز دوست نداشتم ولی چون چاره ای نداشتم مجبور شدم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ارمان هستم ١٧سالمه قبلا داستان سكس زوريم با معلم زبانم رو نوشتم.الان ميخوام داستان گاييدن يه دختر بچه عرب رو تو استانبول بگم براتون… خوب قضيه از اونجا شروع ميشه كه مارفتيم خانوادگى مسافرت استانبول گذشت تا روز اخر پروازمون شب بود ما چك أوت رو ظهر انجام داديم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من رضا هست و ۲۹ سال دارم. حدود ۳ سال هست که ازدواج کردم. اسم زنم مژگان هست و ۲۶ سال داره. از مژگان بگم براتون که صورت گرد و سفیدی داره. سینه هاش ۷۵ هست، باسنه گرد و قلمبه ای هم داره. من با مژگان توی دانشگاه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم دلارامه 17 سالمه و سینه ها و کون خیلی خوش فرمی دارم یه دوستی تو مدرسه دارم که اسمش سیما (اسم مستعار) است سیما همیشه به شوخی تو مدرسه سینه های منو میمالد و دوس داشت منم خیلی دوس داشتم باهاش لز کنم یه روز اومد خونمون من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من رامتینم و ۱۸ سالمه و بدنم سفیده و کونم هم گوشتیه و سینه هم دارم .   این داستان مربوط به وقتیه که ۱۶ سالم بود .یه روز تابستون بودم توی پارک بودم و لباسم خیلی تنگ بود و رونای پام داشت شلوارو جر میداد و سینه هامم معلوم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت تمام دوستان. اسم من مهدی هستش بچه سنندج یه خواهر دارم بنام محدثه ۲۴ سالشه قدش ۱۶۹ و زنش ۷۰ منم ۲۷ سالمه محدثه خیییییلی خوشٔگل و خوش هیکله منم ادمی هستم از سکس و دید زدن خواهرم لذت میبرم یه بار با ابجیم رفتیم تهران خونه عموم…