برچسب: صد داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام . خوبین؟ منم خوبم . اولش رو خلاصه بگم ۲۵ سالمه یه دو سالی میشه با رویا زنم که دوسش هم دارم ازدواج کردیم خوب طبیعی هست که زندگی شور و حال اول رو نداشته باشه هر کی هم بگه نه دروغ میگه حتی اگه دوستی بین زن و…

  • این داستان تقدیم به شما 2ماه پیش با زنم رفتیم  شمال تو ساحل بین عباس اباد ورامسر ویلا گرفتم از همون اول که پسره ویلایی سوار ماشین شد چشش دنبال کسو کون زنم شراره بود ویلا واسه یه تهرانی بود سپرده یود به اینا موقع پیاده شدن شراره باز کرم ریختناش گل کرد مانتوشو دیر…

  • این داستان تقدیم به شما یازده سالم بود داغی آفتاب صورتمو میسوزوند از گرما مقنعمو به پشت انداختم در مدرسه منتظر بابام بودم وایساده بودم که یه مرد گنده رو جلوم دیدم سرمو بالا اوردم دیدم عمو محسن(پسر عموم بود 24سالش میشد)گفت عمو جون بابات امروز زنگ زد گفت من بیام دنبالت گفتم بابام کو؟خالت…

  • این داستان تقدیم به شما روزی روزگاری مملکتی بود که یک ملکه داشت، با سینه‌های بسیار درشت و آبدار! نیکِ شوالیه هم به همین علت علاقه‌ی شدیدی به ملکه داشت، با وجودی که می‌دانست کوچک‌ترین تماسی با ملکه به حکم مرگش ختم می‌شد. یک روز او این علاقه‌اش را به دوستش هُراتیو در میان گذاشت،…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم ویداست و ۲۲ سالمه و متاهلم قبلا سه تا از داستانامو براتون نوشتم امروزم میخوام داستان رابطه م با دوس پسرم و براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد… حدود پنج شیش ماه بود که با یکی از اقوام رابطه داشتم ولی دیگه این رابطه خیلی داشت پیچیده میشد و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امین هستم بیست ساله از تهران میخواستم ماجرای اولین کون دادنم رو واستون تعریف کنم… *** از زمانی که به سن بلوغ رسیدم یکی از همکلاسیام به اسم رامین که با من خیلی صمیمی بود راجب دختر و زن و اینجور چیزا که حرف میزدیم منو با خودارضائی آشنا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اول از همه بگم که زیر همه داستان های سکسی اونایشون و که دختر نوشته میگند معلومه پسری برام مهم نیست میخواید باور کنید میخواید نه ما تو یه خونواده بازاریم هیچکدوم تحصیلات نداریم ولی وضع مالیمون خوبه منم خوشگلم به قوله بعضیا نچرال نیستم عملیم اما خوشگلم دماغم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام،اسم من جیرانه…17سالمه.داستان مربوط میشه به تابستون امسال… *** امسال تابستون مدرسه برامون کلاس تست گذاشته بود،منم به اجبار خانواده ثبت نام کردم و هر روز از خونه تا مدرسه پیاده می رفتم.تقریبا یک هفته می گذشت که یه روز که داشتم از مدرسه به خونه می رفتم،چهارتا پسری که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام شایان هستم سفید بی مو ۱۷۵ قد ۸۰ وزن هیکلم درشت ، من نزدیک ۱سالی هستش توی شرکت بازرگانی منشی هستم ، نزدیک ۱۵نفر همکار دارم ، هیچ کدوم از همکارام نمیدونن من مفعولم بجز رییسم ، ماجرا ی لو رفتن من از اونجایی شروع شد که یه روز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم فرید هستش این خاطره گی نیمه زوری که میخوام بگم بر میگرده به سه سال پیش که در سن 13 سالگی، و اول راهنمایی بودم، یه پسر خوشگل سفید گوشتی بودم که هرکس میدید امکان نداشت ازم خوشش نیاد… اونموقع ها یادمه که همه تو فاز سکس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .من گلی هستم 35 ساله قد 160 و وزن 65 خوشگل و خوش پوشم.همیشه به خودم میرسم و مرتب سالن ورزش میرم که هیکلم روی فرم باشه.ماجرا مربوط به 4 سال پیشه.من همراه همسرم به یکی از شهرهای جنوبی رفتم چون همسرم اونجا کار میکرد و ما تازه ازدواج…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من شهرام  25 ساله هستم این داستان به زمانی برمیگرده که من 17 ساله بودم و بابام قرار بود منو برای تداوی ببره هندوستان که اونجا اشنا زیاد داشت ما میخواستیم دو هفته دیگه بریم هند ولی بابام بخاطر خداحافظی یه شب امد خانه پدربزرگم که بپرسه اگه…