این داستان تقدیم به شما بابک هستم ۱۷ سالمه قدم ۱۷۲ وزنم ۶۷ اهل تهرانم به سفید و بی مو هستم بقیه میگن خیلی خوشگلم همیشه پسرا چشمشون دنبالم بوده. تو مدرسه خصوصا سال اخر راهنمایی و دبیرستان به شدت اذیت میشدم. خیلی پچه ها بهم دست میزدن و انگولکم میکردن. امین پسرعمومه و هم…
این داستان تقدیم به شما سلام این داستانم برمیگرده به حدود شش سال پیش ، ۲۱ سالم بود با قد ۱۷۲ وزن ۷۰ ،کمی سبزه ،تجربه سکس یکبار داشتم ولی نه مفصل… خلاصه یه روز نزدیک ظهر تو بازار داشتم میگشتم ، بدجور هوس سکس با یه مرد کرده بودم ، خیلی وقت بود که…
این داستان تقدیم به شما سلام من پیمان هستم ۲۶ سالمه قد ۱۸۰ وزن ۷۲ از ۲۰ سالگی بدنسازی میرم و هیکلم خیلی خوب شده قیافمم خوبه ولی ن در حد بدنم داستان از اونجایی شروع شد که برخلاف پوست بدنم که سبزه بود رنگ پوست کیرم صورتی بود و خیلی خوش فرم بود و…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم حامده ۲۸ سالمه دوسالی میشه که ازدواج کردم داستان مال زمانیه که من ۲۴ سالم بود یه دختر خاله دارم به اسم مرجان که چهره ی خشکلی نداشت ولی اندام خفنی داشت مخصوصا کون و رون های تپلش و بدن برنزش یه بار ک رفته بودم خونشون…
این داستان تقدیم به شما سلام.الان 42 سالمه و همچنان دنبال سکس و چت و فانتزیهای خودم هستم…خاطره سکسی من مربوط به زمان دبیرستانمه . سال سوم دبیرستان بودم یه شب با یکی از اشناهامون که یه پسر 24 .25ساله بود و باهم راحت بودیم و شوخی میکردیم .بهم گفت زنداییت عجب کوسه. اولش…
این داستان تقدیم به شما این داستان مال چند ماه پیشه ما یه خونواده هستیم پنج نفره من و دو تا خواهرام (یه خواهر بزرگ تر از خودم یه خواهر کوچک تر) و پدرم و مادرم اینو بگم خواهرم خیلی اهل پوشیدن لباسای باز بود همیشه لباسای باز میپوشید مادرمو و پدرمم هم هر دوشون…
این داستان تقدیم به شما گردن سفید و خوش لیسش از بارزترین ویژگی هایش بود. وقتی من ازدواج كردم خواهرزن خوشگل و سفیدم برام بسیار جذاب بود.اما بخصوص اوایلش چون كمتر نسبت به من شناخت داشت و از طرفی دختر سنتی بحساب می آمد كمتر فرصت صحبت های دونفره یا چیزی شبیه این پیدا میكردم.٣٥…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم سینا هستش و در حال حاضر ۲۱ سالمه و هیچ جذابیتی برای سکس ندارم اما در زمان بچگی و تا قبل از اینکه ریش و سیبیل در بیارم و چهره مردونه بگیرم یکه بچه خوشگلی بودم که سرم دعوا بود در حدی که همیگه رو سر من…
این داستان تقدیم به شما سلام من سهیل هستم داستانی که تعریف میکنم واسه چهار سال پیشه من نامزد بودم و اسم نامزدم مرجان بود وتو یه شرکت وارد کننده لوازم کامپیوتر کار میکرد ویه روز خاله پدر زنم فوت وقرار شد برن سراب ومرجان هم قرار شد بیاد خونه ما ومن هر روز میبردمش…
این داستان تقدیم به شما یادداشتی که پدرم گذاشت جلوم شکایت همسایه بود: “پسر شما دائما” خانهء ما را زیر نظر دارد و ابایی ندارد که لخت و عور توی پنجره ظاهر شود. اگر تکرار شود ناچاریم از راههای قانونی اقدام کنیم. با احترام مهندس…” کار همسایهء پشتی بود که پنجرهء اتاق من در طبقهء…
این داستان تقدیم به شما سلام من مجردم و یه دوستی صمیمی متاهل دارم به اسم مجید که چندسالی میشه باهم دوست و همکاریم من خونه اش رفت و آمد دارم گاهی واسه دیزاین خونه اش میرفتم به خودش و لیلا (زنش ) کمک میکردم گاهی هم با مجید و لیلا میرفتیم بیرون شهر و…
این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که میخونین واقعا اتفاق افتاده برای من و الکی نیست! اسم من آرمین ۲۰ سالمه این داستان واسه ۳ سال پیشه ۱۷ سالم بود … مریض شده بودم و رفتم دکتر واسه سرماخردگی که معاینه شم،مطب دکتر سرخیابون بود نزدیک به خونمون،شهریار(دکتره) ۴۱ سالش بود و یه پزشک…