برچسب: صد داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من میلاده و ۲۰ سالمه. این چیزی ک میخوام تعریف کنم برمیگرده به چند سال پیش که خالم یه آپارتمان نزدیک ما داشتن و چون شوهرش توی اصفهان کار میکرد ما زیاد به خالم سر میزدیم و هواشو داشتیم.خاله ام مذهبی از نوع بروز هست یعنی آفتاب مهتاب بجز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام مهرداد 38 سالمه اولین سکسم با دختر خالم بود وقتی 19 سالم بود ….. دلم میخواد سپیده دختر خالم این داستان و بخونه و لذت ببره . سال 80 بود اونوموقع خیلی محدود بودیم ما. دختر خالمم 14 سالش بود سفید رو خوشکل باسینه های اناری کوچیک خیلی دوسش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من حامدم ۲۸ سالمه من یه خواهرزاده دارم به اسم اتنا پدرش چند سالی میشه ک از خواهر من طلاق گرفته حالا ب هر دلیلی اونا با پدرشون زندگی میکنن اتنا یه دختر با قد ۱۷۰ کمر باریک و باسنی بسیار وحشی و سینه های کوچولو ک اونم چون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من هم با خواهر کوچکم که الان ۱۸سالشه و زیبا و سکسی و من هم نزدیک ۳۴سالم هست و حشری و جقی و به دلایلی مجرد و وضع مالی بدک نیست ک طبقه بالایی خونمون را خریدم و دیونه کون خواهرم هستم و بعد از سه سال در به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام…..بهروز الان 22 سالم .وضع بدنم از هر نظر خوبه اخلاقم هم خوبه بعضی دوستان میگن پسر خوبی هستی ولی تهت باد میده منظورشون اینه که کون میدی. راستم میگن مورد خوبی باشه نه نمیگم اما چطور شد که کونی‌ شدم… 15 سالم بود سال دوم دبیرستان بودم رفت وامدم…

  • این داستان تقدیم به شما علی هستم حدود 15 سالمه و این داستان برای 3 ماه پیشه یه دختر خاله دارم که یه دختر داره اسمش هانیه س حدود 13 سالشه و رنگ پوستش عینهو بلوره و خیلی خوش فرم هست و تقریبا یکمی هم تپل هست من همیشه دوست داشتم یبار بگامش تا این…

  • این داستان تقدیم به شما تف به این شانس…آخه چرا باید چراغ کوچیکای ماشینو یادم بره خاموش کنم و روشن بمونه که حالا باطری خالی بشه. چند ساعت روشن بودن کار خودشو کرده بود و ماشین استارت نمیخورد. ساعت از نه شب گذشته بود و کسی جز سرایدار تو ساختمون نبود و حوصله زنگ زدن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من ارشم و خانومم فریبا تو این چند سال اخیر که همه جادصحبت ضربدری و سکس هایه ازاد و بیغرتی هست منو فریبا هم مثل همه شما تشویق شدیم ولی قصه ما خیلی قشنگه همسر من فقط میگه به من راست بگو که منم بتونم راست بگم من اول…

  • این داستان تقدیم به شما من شیما 30 ساله از شیراز وزنم 58 کیلو قدم 171 است سینه های بزرگ و کون بزرگی دارم که البته کونم خوش فرم نیست فقط از روی شلوار به نظرخوش فرم میاد. بعد از اینکه فریب سهیل رو خوردم و چند نفره منو تجاوز کردن. روحیه ام خیلی بهم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من پریسا هستم ٢٦سالمه ، قدم ١٧٠و وزنم٧٠حدودا،سینه و باسن سفت و خوبی دارم و از همه مهمتر خیلی خیلی زیاد حشریم ،خاطره من مربوط به سال گذشته و مهر ماهه، و اینم بهتون بگم اوپن هستم و با دوست پسر قبلیم سكس كامل داشتم،با اینكه دوست داشتیم…

  • این داستان تقدیم به شما آبجی هانیه خیلی شیطون بود از همون بچگی همش از سر و کول من بالا میرفت ، اتاق مشترک ما باعث شده بود خیلی بهم وابسته باشیم و تا پیش هم نبودیم خوابمون نمیبرد من ۱۵ سالم بود و ابجیم ۱۲ کم کم پدر مادرمون میخواستن اتاق مارو جدا کنن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان گل … میخوام یه اتفاقی که برام افتاده رو براتون تعریف کنم که میتونید باور کنید یا نه راستش خیلی جالبه و خوندنش هم خالی از لطف نیست اسم من حمیدرضا هستش و 23 سالمه این قضیه مربوط هستش به یه ودو ماه پیش یعنی دقیقا دو…