این داستان تقدیم به شما من و همسرم حدود 3 سال میشه ازدواج کردیم اسم زنم کیمیاست،قدش 160 وزن63 هیکل سکسی فوق العاده ای داره با یه کون خوش فرم و تپل و سفید.کونش جوریه که حتی وقتی لباس سکسی هم نمیپوشه کونش تو چشمه و همه نگاش میکنن چون خیلی قمبله.من همیشه دوس داشتم…
این داستان تقدیم به شما مامان منم زیبا بود ایکاش میکردمش فقط در اوایلی که تو خواب میدیدم که دارم لای باسن فاطی میزاذم بارها به ظن خودم لای باسنش ارضا میشدم و شک میکردم که خواب دیدم ابمو ریختم یا نه چون روباسن مامان ابمو نمیدیدم ؟!!! بعد از مرگش فهمیدم چقدر تلاش میکرده…
این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم 19 سالمه از تهران چند ماه پیش حوصلم سر رفته بود داشتم تو تلگرام گپ های سکسی کص چرخ میزدم, واسه خنده نوشتم فاعلم یه فاعل دیگه بیاد دوتایی فیلم سوپر ببینیم جق بزنیم بعدش یکی اومد پیویم اسم نذاشته بود گفت چرا نمیکنی چرا میخای…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان مهسا هستم 29سالمه و متاهلم و تجربه یه سکس عالی با یه نفر دیگه غیر از شوهرم رو داشتم… من حدودا 7ساله ازدواج کردم و چند سال اول واقعا از سکس با شوهرم زیاد لذت نمیبردم چون حتی یکبار هم نشد که ارضا بشم و معنی ارضا…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من رعنا الان ۲۰ سالمه قدم ۱۷۰ خاطره ای که میخوام بنویسم برمیگرده به یه سال پیش . من پشت کنکور مونده بودم و بار اول تو کنکور موفق نشدم ، خیلی ناراحت بودم خودمو به هر دری میزدم تا یه چاره پیدا کنم ولی نمیشد کسی راهنماییم…
این داستان تقدیم به شما سلام.اسمم پدرامه من از بچگی یعنی 11.12 سالگی با پسر عموم دودول بازی و دکتر بازی میکردیم تا وقتی بزرگتر شدم و تو 14.15 سالگی دیگه رسما” چاقال شخصیش شده بودم و راه سوراخمم باز شده بود. این خاطره ماله 20 سالگیمه یعنی تقریبا 5 سال پیش… یه روز…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی شهوتناکیا منم زنِ برادر خانمم اسمش سمیه بچه اهوازه با هیکل کاملا ماهواره ای کمر باریک سینه ها برجسته و سفت باسن برجسته چندتایی هم تتوی زیبا تو تنشه یدست لطیف و سفید چش ابرو مشکی خرمنی از گیسو در استانه طلاق هستن بارها خودشو بمن…
این داستان تقدیم به شما پویا پسر مورد علاقه من و دوست داشتنی ترین موجود دنیا بود و هنوز هم هست و من یکه دوردانه یکی یدونه یک خانواده بودم که پدرم و مادرم و دو برادرم که من از همه کوچکتر بودم و پدرم بیش از همه نازم را خریدار بود و مادرم همیشه…
این داستان تقدیم به شما سلام .۳۵ سالمه ۱۷۴ قد و ۷۳ وزن من گی هستم و مفعولم خیلی فاعل هست ولی به همه نمیشه اطمینان کرد.بخاطر همین بین کون دادن هام فاصله میوفته. این داستان مربوط به سه هفته پیشه… نرگسی ،خانوم زیبا و روفرمیه .من تو تولدش توسط خواهرش دعوت شدم .…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی دوستان به خصوص اوبنهایهای عزیز که اکثرا اهل نماز و روزه و عزاداری هم هستن منم در ایام 10 12 سالگی دوست داشتم کارگر کیر کیلفتمون بزاره کونم ولی در مالی میکرد و منو خمار میزاشتدو ابش می اومد و بغلم میکرد و میخوابید ایکاش کرده…
این داستان تقدیم به شما اول باید یه زوج مناسب پیدا کنین که بهشون بخوره اهل حال باشن و اونا هم از شما خوششون بیاد همینکه رفت و آمد بیش از اندازه پیدا کنین خود بخود به ضربدری کشیده میشه کافیه هر بار که رفت و آمد می کنین نسبت به قبل لباسای بازتر و…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه دوستان نیما ۳۲ ساله از تهران من ۱۱ساله ازدواج کردم و یه بچه هم دارم یه خواهرزن دارم به اسم مهسا که از زنم ۶سالی کوچیکتر هست دوسال بعداز ازدواجمون هر وقتی که من میرفتم خونه پدرزنم وقتی اوناها با من صحبت میکردن یا دردودل میکردن مهسا…