برچسب: صد داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما من امید هستم ۲۶ سالمه داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به تابستون امسال که یه سکس لذت بخش برام اتفاق افتاد من یه پسردایی دارم که بهش میگم دایی چون سنش زیاده و یه عروس دایی دارم که بهش میگم زندایی با همون اسمی که صداش میکنم براتون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من احسان هستم 33 ساله 180 قدمه 82 وزنم گاهی هم ورزش میکنم من برعکس همه تو سن کم با سکس اشنا شدم اگه خاطرات سکسیم رو بنویسم یک #سایت کامل نیازه ولی در کل علاقه ی شدیدی به سکس دارم انواع سکس رو تجربه کردم بجز سکس با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بعد از یه جر و #بحث شدید و پر تنش سه روزه به خاطر رفتار بی ادبانه پدر خانمم به #میترا  همسرم پیشنهاد دادم که چند روزی بریم سفر تا بتونیم دوباره زندگی عادی خودمونو ادامه بدیم . با استقبال گرم میترای سی و دو ساله خوشگل که از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان #آرش هستم ۲۹ و خانمم #الناز ۲۶ ، تقریبا ۴ سال میشه که ازدواج کردیم یکی دو سال قبلش هم با هم دوست بودیم ، الناز یه بدن تقریبا معمولی داره قد ۱۶۰ ممه هاش ۷۵ یه باسن خوش فرم یه کوچولو شکم که خیلی تو سکس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم #پرنيا ست و ۱۵ سالمه ميدونم بچم ولی براي كاري ديگه اي اينجام پس لطفا قضاوت بيجا نكنين تو خانواده اي بزرگ شدم كه وضع مالي خوبي داريم و هيچوقت #حسرت چيزيو نداشتم و هيچ مشكلي نداريم نه #طلاق نه مشكل #مالي نه والدين بد سرپرست هيچي! يه…

  • این داستان تقدیم به شما من یه پسر معمولی با قد متوسط، موهای تقریبا مشکی هستم. داستانی که می خوام روایت کنم مربوط می شه به زمانی که دانشگاه می رفتم. تو دانشگاه ما پسرها معمولی بودن به جز ۲-۳ نفر. یادمه اولین بار تو زمستون دیدمش. پسری بود که به خاطر موهای بلوندش به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من مهرشادم بیست و پنج سالمه و قدم 179 و وزنمم نمیدونم  ولی هیکلم خوبه این خاطره رو انقد دوس دارم ک براتون تعریف میکنم ولی دوس دارم نظراتتونو بشنوم بر خلاف بعضی ها انتقاد پذییرم اما اگه از قلمم خوشتون بیاد خاطراتمو مینویسم براتون بر خلاف اکثریت رابطه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من امیر هستم و 17 سالمه. حدود دو سه سال پیش که دختر عموم الناز که چهار سال از من کوچیک تره با دختر عمم مارال که خونشون اصفهان بود، یطورایی رفیق بودن و باهم چت میکردن. یه شب عموم اینا که اومده بودم خونمون بعد از شام همه…

  • این داستان تقدیم به شما زنم #آیدا 28 سالشه کارمند شهرداریه.. خیلی خشگله خیلی اینقدر که یکی از دوستای صمیم که فکر شو نمی کردم و رفت و آمد خانوادگی داریم اتفاقی تو گوشیش عکس خانمم و دیدم.. واسه یه نفر دیگه فرستاده بود زیرشم نوشته بود کصخل زن به این کصی داره قدرشو نمیدونه…

  • این داستان تقدیم به شما بچه بودیم و توی محوطه باز کنار کوچه مون فوتبال بازی میکردیم همه بچه ها اوضاع مالی متوسط داشتنند بجز من که بچه یتیم بودم و اوضاع مالیمون افتضاح . جمعه بود رفتیم فوتبال نزدیکای ظهر توپ رو ی شوت محکم کردم افتاد تو خونه همسایه هم جا اروم بود…

  • این داستان تقدیم به شما روزای تلخ پشت سر هم میگذشت منم اعصاب هیچی رو نداشتم از ی طرف کارم دستمو بسته بود از ی طرف سمانه ول کن نبود تکیه مینداخت حتی بصورت علنی و جلو بهرام ،مادرم بنده خدا هم فقط به اون گیر میداد بعد از اون که ی شب اومد اتاقم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام الان که در حال نوشتن این متن ام تقریبا 2 هفته از این ماجرا میگذره. من و دوست دخترم تو #کلاس #گیتار آشنا شدیم. یه دختر 20 ساله قدبلند و سفید. جوری مخشو زدم که خودم نفهمیدم چجوری شد. یه روز داشتیم می رفتیم دور بزنیم که توی تاکسی…