این داستان تقدیم به شما ده سال پیش بود که نامزد کردم. نامزدم خیلی بدن سکسی نداشت…اما خیلی خوشگل و هات بود. آخرای هفته میبردمش خونمون و حسابی میکردمش. خواهرزنم فریبا دو سال بزرگتر بود و تنها و البته خیلی بدن سکسی و آسی داشت. یه بار خونه تنها بودیم و داشتیم با نامزدم شروع…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه دوستان عزیز خاطره ای که میخوام براتون تعریف مربوط به پارساله که تو زندگی #مشترک من اتفاق افتاد . من احسان هستم 27 ساله و همسرم #سوگند هست 24 ساله ،راستش ما سال 94 بود که باهم ازدواج کردیم سوگند یک زن خوشکل با اندام تقریبا خوب…
این داستان تقدیم به شما اسمم امیر رضا هست داستان مال سه سال پیشه پونزده ساله بودم یه همکلاسی داشتم اونم امیر رضا بود با هم صمیمی بودیم و باهم شوخی سکسی میکردیم مثلا به کون هم دست میزدیم من کونم بزرگه با اینکه پسرم اون تو مدرسه پشت سر من مینشست یه روز دستم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من یه برادر زن دارم به اسم پویا. که اگه کلی بخوای حساب کنی پسره خوبیه. ولی خیلی خیلی تنبل و تنپروره. البته ساعت پنج صبح میره سر کار تا چهار بعد از ظهر . اما وقتی میاد خونه یکسره روی مبل ولو میشه و با گوشی ور…
این داستان تقدیم به شما از اول عاشقش بودم … قبل از ازدواجم با مسعود. ناموس برادرش بودم، نگاهمم نمیکرد ،ولی من تا حدی دیوونش بودم که بخاطر نزدیک شدن بهش ،با برادرش ازدواج کردم! مسعودو دوست نداشتم ؛لحظه عقدم به طلاق هم فکر کرده بودم. احسان مجرده ، پیشش راحت میگشتم ، اوایل سرد…
این داستان تقدیم به شما مدتی بود که مادرزنم مریض بود و بعد از یه عمل جراحی حدود یک هفته توی بیمارستان بستری بود. در طول این یک هفته یه پای ما خونه بود و یه پامون بیمارستان. هرشب یه نفر از زنهای خانواده توی بیمارستان به عنوان همراه بیمار می موند. چند شب همسرم،…
این داستان تقدیم به شما سلام من سینام 25 سالمه خواهرم سمانه 20سالشه از بچگی خیلی دوسش داشتم چند باری هم تو خواب که بود خیلی آروم دستمالیش کرده بودم ولی خیلی کم چون بچه بود هنوز مدرسه نمیرفت بیشتر از رو کنجکاوی بود هر چی بزرگتر شد خوشگل تر شد ولی من دیگه میترسیدم…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم مهدی اسم زنم مریم. ۵ ساله که عروسی کردیم. بچه نداریم. یک ساله که فانتزی کاکولد ذهنمو مشغول کرده ولی به زنم نگفتم. با چند نفر از بکن های سایت بیرون قرار گذاشتم که برای یکیشون تو ماشین هم ساک زدم آبشم خوردم. با یکیشون که خیلی از…
این داستان تقدیم به شما چند تا خونه دیگه رو هم دیدم قیمت ها خیلی بالا بود، اصلا به پول من نمیخورد. دلم نمی خواست برم خوابگاه. تعریفشو از چند تا از بچه ها شنیده بودم. خوابگاه دانشجویی قیمتش مناسب بود اما به درد من که خیلی به نظم و بهداشت عادت داشتم و یه…
این داستان تقدیم به شما من حمید 28 سالمه مجرد هستم و حشری کاملا عادی و معمولی دوسال پیش تو ی کارخونه استخدام شدم اوضاع بد نبود تا ی ارپاتمان 80 متری خریدم جیبم حسابی خالی شد و قسط و بدهکاری داشتم از بچگی خیاطی کرده بودم خواهر بزرگم هاجر 37 سالش بود بعد از…
این داستان تقدیم به شما ادمین: این یارو ما رو نمود بسکه کوشسعر فرستاد برای همین تصمیم گرفتیم چرندیاتش رو منتشر کنیم تا شما با تماس با این گاگول لحظات شادی را در دوران قرنطینه سپری کنید.پوووففف! *** من مینا خانم را به پیشنهادخودش باردار کردم امروزمیخوام داستان زوج جوان یعنی یک خانم بیست وهفت…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان میخوام خاطره سه ماه پیش با خالم رو براتون تعریف کنم. اول از همه من سعیدم ۲۰ سالمه قدم ۱۸۴وزنم ۷۵ باشگاه میرم و اندام خوبی دارم.این خاطره مربوط میشه به اولین سکسم که با خالم اتفاق افتاد. البته دوست دختر داشتم ولی فقط در حد یکم مالیدن…