این داستان تقدیم به شما تقریبا ؛نیم ساعت بود بیدار شده بودم ؛اما مثل مرده ها بی حرکت مونده بودم تا از همراهی با بقیه خانواده کنار گذاشته بشم . به دعوت دوست شوهر خواهر بزرگم برنامه ای چیده شده بود تا روز جمعه درباغ زیبای آنها که تو کرج بود چندتا خانواده جمع شوند…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان حشری محمدرضا هستم از مشهد داستان بر میگرده به 10سال پیش اولین کونی که دادم… *** از کون سفیدم خلاصه خشکلم اما کونی نیستم بچگیه ها لاپایی بزور میکردنمم اما بزرگ شدم دادنی در کار نبود قبل از اینکه بخوام برم سربازی یه شاگرد لوله کش اهوازی سر ساختمون…
این داستان تقدیم به شما شمیم هستم . 35 سالمه و متأهلم. من در تهران یه شرکت تبلیغاتی دارم . با همسرم هم زندگی خوبی دارم. فقط من از دوران نوجوانی علاقه مند به لز بودم و برام جالب بود. از دیدن فیلم های لز لذت می بردم اما جرأت این کار رو نداشتم و…
این داستان تقدیم به شما یکی از دوستان برام معرفیش کرده بود رفتم خونه دوستم چون قرار بود خونه رو عوض کنند وسایل رو برده بودند خونه جدید و موکت ها و یه پتو فقط مونده بود قبلش زنگ زده بود بیاد و اونم اومده بود من نمی خواستم با دوستم رومون تو روی هم…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من محمدرضاست و ۳۰ سالمه. داستانی که میخوام بگم مربوط به حدود ۳ سال پیشه… *** اون زمان من توی یک شرکت خصوصی تو خیابون کارگر تو تهران کار میکردم. شرکت ما یک شرکت کوچیک بود با حدود ۲۰ نفر کارمند. جو شرکت نسبتا غیر رسمی و صمیمی…
این داستان تقدیم به شما هشدار : اگر در حین خوندن این داستان یهو از فشار خنده گوزیدید یا از شدت خنده خودتون رو خیس کردید شهوتناک هیچگونه مسولیتی را در این مورد نمی پذیرد نمیدونم شما مسلمونها به چه اعتقادی زندگی میکنیداین داستانهایی که میگی خیلی تابلویه که تخیلی هستش وهمش دروغه من اسمم…
این داستان تقدیم به شما اسمم امیر ۲۵ سالمه یه پسر معمولی اما خوش فیسم و از سن واقعیم سه چار سال کوچیکتر معلوم میشم *** همیشه دوست داشتم برای یه بارم که شده برا یه نفر ساک بزنم اما نمیشد , فیلمایی که دانلود میکردم همشون مربوط به ساک بود ، عاشق این بودم…
این داستان تقدیم به شما سلام به همگی دوستان،اسمم فرداد هست واولین بار هست که داستان می نویسم از خاطره اولین سکسم،امیدوارم خوشتون بیاد من فرداد33 ساله قدم حدود181،وزنم 86 ،دو سال بود که توی آموزشگاه خصوصی تدریس میکردم،دو تا کلاسم خانم بودن برای تقویت زبانشون می اومدن،تقریبا از 15ساله تا 40 ساله،شاگردی که باهاش…
این داستان تقدیم به شما سلام ميخوام داستان زندگي خودم و اربابم رو براتون بنويسم که چطور در واقع 20ساله که بنده زنداييم شدم. ما تو يکي از شهرهاي شمال زندگي ميکرديم ميخوام مقدمه رو کوتاه کنم و برم سر اصل مطلب… من تو 7سالگي پدرو مادرم و تو تصادف از دست دادم و با مادربزرگم…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من آرش این خاطره ای که می خام براتون تعریف کنم مربوط به دو سال پیشه.چند سال بعد ازدواج من و مهشید. .. من یه خواهر زن دارم به اسم میترا که خیلی خشگل و تپله دقیقا بر عکس زنم که لاغره. من از همون اول که…
این داستان تقدیم به شما اون روز خيلي حشري بودم كونم خيلي خارش داشت هميشه يك پسر بيست وسه ساله بود هر وقت هوس سكس داشتم به اون ميگفتم ميومد و منو ميكرد يادم رفت بگم من سي سالمه اون پسره هم اسمش سجاد بود سجاد كيرش خيلي كلفت بود اوايل فقط منو لا پايي…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم حميدرضاست. داستان کون دادن به پسرخالم مجتبی و جنده شدن زنم توسط اونو گفتم. حالا میخام داستان کون دادنای دیگم رو بگم… *** من راهنمایی تو مدرسه غیر انتفاعی که کلا هفتاد نفر بود درس میخوردم. سوم که بودم تقریبا بیست نفر از بچه ها منو میکردن. همه…