برچسب: صد داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام. من بهنام ۲۶ سالمه. زن داییم سمیرا هم سن خودمه که میخوام در مورد رابطمون براتون بنویسم… *** حدوده ۵ سالی میشه که سمیرا با داییم ازدواج کرده و به خونواده ما اومده از همون روزای اول خیلی ازش خوشم میومد و دنبال یه فرصت بودم تا باهاش یکم خلوت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این اولین داستانیه که دارم مینویسم . اسمم محسن هست ۱۹سالمه و خیلی هم خوش تیپم ب خودم اهمیت میدم بخاطر همینم همیشه توجاهای خوب کار پیدا میکنم از پارسال تا ۲ماه پیش تو یه شرکت کار میکردم ب عنوان کارورز ینی کسی که ب تازه واردا کار یاد…

  • این داستان تقدیم به شما من یه لزبینم و چیزی غیر از لز ارضام نمیکنه.سه سال پیش با یه دختر به اسم سمیرا اشنا شدم که حالت عادی نداشت.از چیزای خاص لذت میبرد.من برای لز پول میگرفتم و چون سمیرا پول خوبی بهم میداد روزایی که شهوتش بالا میزد کاملا در اختیارش بودم… باهام هماهنگ…

  • این داستان تقدیم به شما « بهترین محیط برای رفع نیاز جنسی نوجوانان، محیط خانواده است. » این جمله رو زیاد از زبان بابام شنیده ام. بابام همیشه به این نکته تاکید میکرد که پاسخگویی به نیاز جنسی باید در محیطی آرام و بدون استرس انجام بشه. به اعتقاد پدرم، سرکوب میل جنسی، عامل به…

  • این داستان تقدیم به شما  اسمم سیناست. 26 سالمه زنم یه سال ازم کوچیکتره اسمش بهارِ… دختری با قد 165 و وزن 60 سایز سینه 75 کونشم به نسبت خوب و سکسی میزنه . ما تو یه دانشگاه درس میخوندیم بعد از گذشت 2 ترم با بهار به بهونه کتاب گرفتن شمارشو گرفتم کم کم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به  دوستان.من 24 سال دارم و در كل عمرم فقط يه بار سكس داشتم كه اونم برميگرده به اسفند ماه سال 91… *** اول از خودم و شرايطم ميگم.اسم من رامين هست.زياد هم خوشتيپ و خوشقيافه نيستم.خونه اصلي ما در شهر تبريزه. اطراف تبريز يه شهر جديد ساختند به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام نیما هستم و الآن بیست و هفت سالمه داستانی که تعریف می کنم مال ده سال پیشه که 17 سالم بود… *** اون موقع ها خیلی خوشگل بودم. و بدن تپل و گوشتی داشتم. تا اون موقع سابقه ی سکس نداشتم. یه دوست داشتم که پنج سال از خودم…

  • این داستان تقدیم به شما خب آدم مذهبی ای بود،بعید بود که بتونه اینقدر احساسی باشه و اهل دل.اومده بود پیشم شب بمونه چون تنها بودم اون شب،اسمش مهدیارِ ، خلاصه به هر نحوی بود گذشت و شد وقت خواب،منم رخت خواب رو پهن کردم،خوابیدیم و شروع کردیم به حرف زدن،از هر دری حرف زدیم،البته…

  • این داستان تقدیم به شما ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺎ ﻫﺴﺘﻢ 33 ﺳﺎﻟﻤﻪ. ﺑﺰﺍﺭﻳﻦ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﮕﻢ : ﻣﺘﺎﻫﻠﻢ ﻗﺪﻡ 168 ﻫﻴﮑﻞ ﺩﺭﺷﺘﻲ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﻴﻨﻢ ﺳﺮﺑﺎﻻ ﻭ ﺩﺭﺷﺘﻪ ﻳﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺷﮑﻢ ﻭ ﭘﻬﻠﻮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﺳﻨﻢ ﺍﻱ ﺑﮕﻲ ﻧﮕﻲ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﻠﻮﻧﺪﻩ، 10 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺳﻢ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮐﻤﺎﻟﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺎﻫﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻡ…

  • این داستان تقدیم به شما سلام سوده هستم و ۳۲ سال سن دارم. متاهلم و ی پسر ۷ ساله دارم. همسرم ازین مردهای قدیمی مآب ۴۵ ساله است که اصلا سکس براش در حد چهار پنج تا تلنبه و ارضا و خواب خلاصه میشه. من همیشه وقتی تو جمع های زنانه بحث سکس پیش میومد…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام محسن هستم ۱۹ساله و این داستان برمیگرده به سه سال پیش… *** اسباب کشی کرده بودیم به یه محله دیگه ولی خب ادمای اونجارو از قبل کم و بیش میشناختیم یه همسایه داشتیم دیوار به دیوارمون بود سه تا پسر داشت که یکیش هم سن بود ولی اون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . اسم من دانیاله ۱۸ سالمه و تک فرزندم ما توی یکی از محله های جنوب تهران زندگی می کنیم تو یه خونه ی ویلایی که ته کوچست و جز قدیمی هاییم … *** مامانم کرمانیه و ما چون تو تهرانیم هیچ فامیلی اینجه نداره گرچه فامیلامون زیادم از…