این داستان تقدیم به شما تازه ازدواج کرده بودم و زن جوون و خوشگلی گرفته بودم یه دختر ۱۸ ساله خوشگل خوش اندام. باباش هم چند سالی فوت کرده بود و مادر زنمم تنها شده بود. من ادم حشری ای بودم و هر روز با زنم سکس میکردم از اونجاییم که خونه مادرزنم بودیم…
این داستان تقدیم به شما بعد از مدتها اومد خونم، سالها دوست بودیم تا ازدواج کرد اما بعد از طلاق دوباره ارتباطمون شکل گرفت، مثل همون موقعها بود. شیطون و گرم و داغ و حشری. با قد ۱۶۵ و وزن ۵۳ و سینههای برجسته. برای منی که ۱۸۸ قدمه و ۸۳ وزنم عالی بود. دم…
این داستان تقدیم به شما پنج سال پیش در برگشت از شمال که من بخاطر باز شدن بانکها زودتر برگشتم سر کارم زنمو و دختر کوچولوم و خواهر خانم مجردم که واقعا عاشق زنم بودم و دختر کوچولوم که دنیای منو نگین بود و خواهر خانمم که مثل خواهر نداشتم بود و اغلب خونه ما…