این داستان تقدیم به شما با دستهگل شکوفههای محبوبم میاد و بغلم میکنه، میدونم بوسیدن گردنم رو دوست داره و سرم رو کمی کج میکنم بتونه گردنم رو ببوسه. آروم زمزمه میکنه “ببخشید.” بهش میگم الان نمیتونم ببخشمش و خودش میدونه اشتباهش چیزی نیست که قرار باشه زود فراموش بشه و یا ردش از زندگیمون…