این داستان تقدیم به شما پارسال، وقتى از تهران به آمريکا برمىگشتم، مجبور بودم يک شب، لندن، سر راه بمانم. فکر کردم هتل مىخوابم، ولى میخواستم صرفجويى کنم؛ تلفن زدم به دخترعمهام رزا، که لندن زندگى مىکند و سه چهار سال بود او را نديده بودم. رزا ۱۵ سال از من بزرگتر است و شوهرش…
این داستان تقدیم به شما سلام. ماجرا برمیگرده به 2 ماه پیش که دوست دختر همکارم براش تولد گرفت و منم دعوت کردن این وسط یکی از دوستاش به اسم رامین خیلی با من گرم گرفته بودو هی با من میرقصید و سیگار تعارف میکرد و تیک میزد تا اخر مهمونی که شمارشو با کلی…
این داستان تقدیم به شما سلام. داستان از اونجا شروع میشه که من برای تفریح با چند نفر از دوستای نزدیک به شمال و پروش ماهی یکی از آشناهای دوستم رفته بودیم. سه روز و دو شب اونجا بودیم. جایی که یه پروش ماهی درون یه جنگل بود. تو این مدت با صاحب اونجا خیلی…
این داستان تقدیم به شما سلام. من برای اولین باره دارم خاطره مینویسم و موضوع برمیگرده به سکس منو احمد ، من 20 سالمه و احمد هم همین حدود سال پیش تو نت با هم آشنا شدیم وهمیشه مشکل مکان داشتیم از اونجائیکه احمد تو یکی از خودروسازی ها عضو تیم کارگری بود ، یه روز…
این داستان تقدیم به شما سلام . من يه خواهر زن دارم كه 25 سالشه و دو سال از من كوچكتره و زني با هيكل عالي و تقريبا 60 كيلو من علاقه زيادي بهش داشتم و چند باري خودم رو بهش مالونده بودم خيلي نرم بود يه روزي كه خانمم حالش خوب نبود خواهرش بعد…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم علی است و30 سال دام اهل یکی از روستاهای آذربایجان غربی هستم وزنم مریم 26 وماحدود 7سال است که ازدواج کردیم من چون طرفهای ما کارزیاد نیست یک کار توشهرک صنعتی تبریز پیدا کردمو خونمون را هم بردم تبریز وصاحب خونه ام یک مرد سن بالا حدود…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان گل. ماجرایی که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به چند سال پیش… یه روزصبح که رفته بودم خونه خواهر زنم که یه چیزی رو که خانومم بهم داده بود رو به دست خواهر زنم لیلا برسونم رسیدم در خونه شون در رو زدم لیلا اون ور…
این داستان تقدیم به شما سلام. من متولد 76 ام..چهارم دبیرستان و رشته تجربی..قدم یک و نود یه توپولم قیافمم بدک نیست..ما اهل شهریاریم .شایدباورتون نشه ولی من قبل سحر باهیچ دختری رابطه نداشتم!! راجع به سکس و حرکات خاصش تو اینترنت خونده بودم وتو فیلمای سکسی دیده بودم ولی باور نمیشد قبل ازدواج این…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان عزیز من بهداد هستم 29 سالمه 190 قدم و لاغر هستم . بعد از قطع شدن رابطم با لیلا من شماره هاشو پاک کرده بودم از گوشیم اخر شب بود تو خواب و بیداری بودم دیدم یه نفر تک زنگ زد برداشتم دیدم نا اشناست واسم یه…
این داستان تقدیم به شما تو بغلش بودم… سرم رویه سینش بود و اروم دستشو میکشید رویه موهام… سرمو اروردم بالا و تو چشمایه مشکیش خیره شدم… چشمایه مشکی بینی استخونی و لبایه خطی… قد بلند و هیکل مردونه… از خودم پرسیدم من چجوری عاشقش شدم؟ با صداش از افکارم خارج شدم… -به چی فکر…
این داستان تقدیم به شما نزدیک عید چند سال قبل همراه دوستی قرار گذاشتیم چون توی کشور آذربایجان چند تا کنسرت برگزار میشد همراه خونواده (هر خونواده 3 نفر بودیم ) بریم . چون آشنا داشتیم خونه ای تهیه کردیم و بلیط ها رو هم رزو کردیم و تقریبا کارها ردیف شد . البته باید اعتراف…
این داستان تقدیم به شما اونقدی با دخترخالم صمیمی هستم که خصوصی ترین رازامو بهش بگم.. هر دو تامون دانشجوی یه دانشگاه و یه شهریم …اسمش شیرینه و اگه اولین بارت باشه که ببینیش احتمالن پاهای بلند و پوست سفیدش جذبت میکنه… پیش میومد شبایی که به هر دلیلی خونه ی هم میخواابیدیم زیادم پیش اومد…