برچسب: لایو سکسی


  • این داستان تقدیم به شما تو بغلش بودم… سرم رویه سینش بود و اروم دستشو میکشید رویه موهام… سرمو اروردم بالا و تو چشمایه مشکیش خیره شدم… چشمایه مشکی بینی استخونی و لبایه خطی… قد بلند و هیکل مردونه… از خودم پرسیدم من چجوری عاشقش شدم؟ با صداش از افکارم خارج شدم… -به چی فکر…

  • این داستان تقدیم به شما نزدیک عید چند سال قبل همراه دوستی قرار گذاشتیم چون توی کشور آذربایجان چند تا کنسرت برگزار میشد همراه خونواده (هر خونواده 3 نفر بودیم ) بریم . چون آشنا داشتیم خونه ای تهیه کردیم و بلیط ها رو هم رزو کردیم و تقریبا کارها ردیف شد . البته باید اعتراف…

  • این داستان تقدیم به شما اونقدی با دخترخالم صمیمی هستم که خصوصی ترین رازامو بهش بگم.. هر دو تامون دانشجوی یه دانشگاه و یه شهریم …اسمش شیرینه و اگه اولین بارت باشه که ببینیش احتمالن پاهای بلند و پوست سفیدش جذبت میکنه… پیش میومد شبایی که به هر دلیلی خونه ی هم میخواابیدیم زیادم پیش اومد…

  • این داستان تقدیم به شما دستم رو گذاشتم رو زنگ … در باز شد… سلام کردم و دعوتم کرد تو صمیمی باهاش دست دادم و رفتم تو بغلش… دلم براش تنگ شده بود در گوشم گفت چرا یخ کردی؟ انگشتمو گذاشتم رو لبش و سرمو فشردم به سینش… نیما بزار صداشو بشنوم (قلبش) گوشمو بوسید…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. علی هستم 23 ساله ، این قضیه بر میگرده به 1 سال پیش… 7 ماهی بود ک با خانومم ازدواج کرده بودم و یه خونه گرفته بودیم تو کرج زندگیمون خوب بود تا موقعی ک با دختر بلوک رویه رویی مون آشنا شدم دختر خوبی بود اندام زیبا و جذابی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من جواده و متولد جهرم هستم. توعمرم جق زیاد زدم اما سکس فقط یه بار داشتم . از دنیا فقط یه دوست دختر به اسم آیلین داشتم (اسم واقعیش نیس) که خواهر یکی از دوستام بود. می خواستم رو ذهنش کار کنم که ببرمش به یه مکانی و…

  • این داستان تقدیم به شما تولدت مبارک… رضا بار دیگر این جمله را با آرامش بیشتری تکرار کرد و به همسرش که پشت میز آرایش نشسته بود، خیره شد. تینا همانطورکه مشغول پاک کردن صورتش بود از آینه نگاهی به رضا که روی تخت طاقباز بود انداخت و لبخند مهربانی تحویلش داد. رضا به پهلو…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان . این خاطره ای رو که میخوام تعریف کنم شاید برای کمتر کسی اتفاق افتاده باشه پس حتما بخونیدش من پسری هستم قد 190 وزن 80 خوش اندام خوشکل با اندامی سکسی یک روز که تو خیابون شهرمون کسچرخ میزدم و بدنبال یک کس باحال مییگشتم یک…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من یه دوست صمیمی دارم به اسم مسعود که سالها با هم دوست هستیم . من چند سال زودتر از مسعود ازدواج کردم و چون مسعود کسی رو که بتونه باهاش راحت باشه نداره ، مواقعی که براش مشکلی پیش میاد با من مشورت میکنه و چند بار هم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من و همسرم هردو کارمندیم.من راننده شرکتی ام و زنم تو مرکز بیماران دیابتی تو یکی از شهرهای شمال کشور که شهر کوچکی هست زندگی میکنم.یه پسر 4 ساله داریم که برا مراقبت از اون وقتی خونه نیستیم پرستار استخدام کردیم.اسم پرستاری که زنم آورده بود سپیده…

  • این داستان تقدیم به شما دو سال پیش وقتی 17 سالم بود بخاطر تحصیل بابام از تبریز اومدیم باکو و من تازه فهمیدم که کلا مهاجرت کردیم و حتی وقتی درس بابام تموم شه هم لزومی نداره و مجبور نیستیم برگردیم ایران . اینجا بود که من سخت شکستم بخاطر این که خانوادم منو در…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من ساسانم و الان ۲۰سالمه… خاطره ای که میخوام بنویسم بر میگرده به ۵ سال پیش یعنی وقتی که من ۱۵سالم بود و راهنمایی بودم. همون طور که از اسم داستان پیداست نمیخوام اغزاق کنم و هرچی اتفاق افتاده همون رو بنویسم. برسیم به داستان. همه چیز از اونجایی…