برچسب: لایو سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه.   داستاني كه تعريف ميكنم برميگرده به ١سال پيش كه قرار بود با فاميلامون بريم شهرستان چون يكي فوت كرده بود زنگ زديم اژانس كه بياد ما رو ببره سه تا ماشين ميخواستيم ولي دو تا داشتم خلاصه مامانم و خالم وچند نفر ديگه سوار يه ماشين…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امیدوارم خوب باشید دوستان من نیمام 18 سالمه..قد 175 وزن 60 کیرمم 15 سانته ک واسه سنم خوبه من یه فوت فتیشم یادمه از بچگی این حسو داشتم با پاهای زنا فامیل تحریک میشدم..بعضی موقعا هم جوراباشونو میدزدیدم میرفتم بو میکردم و لیس میزدم خدا رو شکرررر خالم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی عزیزان…   من چن روزیه تو دلم افتاده یکی از شهوت انگیز ترین خاطراتمو براتون بنویسم من ایدین هستم الان 18 سالمه پسر جذابی هستم از نظر خودم، خودمو هم خیلی دوس دارم … دوستان اگه کسی حوصله ی خوندنشو نداره زور نیس نخونه من با…

  • این داستان تقدیم به شما اپیزود اول.  دوزخ ** با صدای گرفته ای گفت مستقیم…  سپس در تاکسی رو باز کرد و خودش رو روی صندلی عقب جا داد , کیفش را روی زانو هاش گذاشت و سرش رو به صندلی عقب تکیه داد ، بوی مشمئز کننده سیگار ، در اتاقک ماشین پیچیده بود ،…

  • این داستان تقدیم به شما سلام می خواستم ماجرای سکس زنم رو با یکی از خاطر خواهاش رو براتون تعریف کنم … *** ماجرا از اونجا شروع شد که قرار شد بریم خرید کنیم و برای رسیدن به محل مورد نظر باید با تاکسی می رفتیم اومدیم سر خیابون اما خبری از تاکسی نبود کمی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من اسم علیرضاس و19سالمه. داستان از اونجای شروع شد که من یه دوست داشتم به نام اشکان که این دوست من به من کفت واسم یه دختر جور کن که من باهاش دوست شم ومنم که کارم اهنگه رپ ودخترای محلم زیاد امار میدادن وخودشونو بهم نزدیک میکردن که…

  • این داستان تقدیم به شما حدودا هفت سال پيش بود…   سرم به باشگاه و رفيقام گرم بود اصلا تو نخ زن شوهردار نبودم با اينكه سنم كم بود ولى از خيليا شنيده بودم كه رابطه با زن شوهردار پاخورى داره ولى از شانس كيرى من يه زن خوشگل كه مدتى بود همسايمون بود و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان گل یه مدت بود که بخاطر بیکاری شوهر بهاره اصلا نتونسته بودیم همدیگرو ببینیم هر دوتامون کلافه بودیم وقتی باهم حرف میزدیم فقط واسه روزی که بتونیم باهم باشیم نقشه میکشیدیم یه روز تقریبا ساعت ده یازده صبح بود که عشقم بهم زنگ زد وقتی گوشیو برداشتم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان.   داستانی که میخوام براتون بگم به تابستون سال پیش برمیگرده و حالا بریم سر اصل مطلب دختر دایی قشنگ و خوش اندامم. از قیافش هرچی بگم کم گفتم یه دختر 25ساله سفید و با سینه های گرد و خوش فرم کس و کون جمع و جور…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ساشاست این خاطره بر میگرده به حدود 25 سال پیش که برا اولین دفعه بصورت جدی کون دادم قبل این ماجرا توسط بچه محلام بخاطر اینکه خوشکل و سفید بودم دستکاری میشدم و بعضی وقتا لاپایی میدادم خیلی خوشم میومد یه پسر همسایه داشتیم که اسمش ارش…

  • این داستان تقدیم به شما شب عروسی هم تموم شد من و اردین عاشق هم بودیم خیلی سخت بهم رسیدیم وقتی رسیدیم انقد خسته بودم رو مبل ول شدم اردین اومد کنارم بغلم کرد راستی اسم من نفسه  قد 175 وزن 50 سفیدم کون و سینه های بزرگی دارم سینه هام 85 کوسم تپلو همیشه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من درسا هستم.خیلی وقته که داستانای سکسی میخونم.هیچوقت فکرشو نمیکردم که یه روز خودمم بیام اینجا و داستان خودمو بنویسم… *** من و شوهرم حدود 1ساله که ازدواج کردیم. من 24 سالمه و شوهرم 26 سالشه. اسم شوهرم سیناست. و واقعا همدیگه رو دوست داریم. این قضیه مربوط به…