این داستان تقدیم به شما اسم من امیرعلیه و آمل زندگی میکنم، اون زمان 16 سالم بود و عروسیه یکی از اقوام پدریم بود به جز ما عمم و عموهام دعوت بودن من یه دختر عمو دارم که اسمش لادن و من اون موقع خیلی روش کراش داشتم و میخواستم اولین دوست دخترم باشه برای…