این داستان تقدیم به شما سلام. من ستاره 26 سالمه و به تازگی با ی پسری آشنا شدم که تیپ و قیافش اصلا و ابدا خوب نیست ولی وضع مالی خوبی داره وخیلی زبون بازه و با کلی زبون بازی منو راضی کرد باهاش دوست بشم یک ماهی فقط با هم بیرون میرفتیم و فقط…
این داستان تقدیم به شما سلام . من پریناز هستم الان ۲۱ سالمه تعریف از خودم نباشه من اندامم سکسی هستش سایزه سینه هام ۷۵ هستش کونم هم خوبه ولی کسم یکم نامیزانه البته وقتی حشری میشم ازبس لبه های کوسم باد میکنه خوب میشه بیخیال بریم سر اصله مطلب من اواخر سال بود که…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . من سیامک هستم، متاهل و 35 ساله که با چند تا از دوستام یه شرکت مهندسی زدیم . ما تو دفتر 5 کارمند داریم که با همه صمیمی هستیم و همکارای خوب در میان اینها یه نفر بود به نام خانم پروانه کمالی (مستعار) که حدود 45 سالشه…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان این خاطره که برای شما تعریف میکنم بر میگرده به سال 89 که عید رفته بودیم اروپا یکی از این کشورها چک بود پیشنهاد میکنم اگر عاشق سفر وسکس وعشق وحالیت حتما به شهر پراگ سفرکنید.دختران داغ وحشری این شهر توریستی بسیار جذاب هستند وبرایشان مهم نیست از…
این داستان تقدیم به شما سلام من … ۱۷ سالمه از تهران این داستان مال دو سال پیشه . اول مهر بود، تازه اول دبیرستان رفته بودم، تو یکی از دبیرستان های خاص که خیلی ادعاشون میشد… من آدم همجنسبازی نبودم، فقط سال سوم چند بار با یکی از بچه ها همدیگرو میمالوندیم و حال…
این داستان تقدیم به شما من متین هستم 23 سالمه اهل مشهدم قدم 166 وزن 73 پوستم سبزه روشن .میخوام خاطره اولین سکس با پسرعمم که اسمش ایمانه (22 ساله قد 175 وزن 70 سبزه) واستون بگم امیدوارم خوشتون بیاد. منو پسر عمم چون خونه هامون به هم نزدیک بود وقتایی که خونمون خالی می…
این داستان تقدیم به شما سلام. علیرضا هستم و 31 سالمه ومتاهل هستم . همسر من یه دختر عمه داره که اسمش سونیاست و حدود 40 سال داره و مجرده . یه دختر یا چه جوری بگم یه زن جا افتاده و تو پر که یه قیافه معمولی داره و خیلی لفظ قلم صحبت میکنه…
این داستان تقدیم به شما سلام. من مهران هستم 18 ساله. مادرم چون زود ازدواج کرده بود الان 35 سالشه. اسمش وجیهه است خوب بریم سر اصل داستان. قسمت اول یه عصر پنجشنبه بود که تصمیم گرفتم برم بیرون فیلم زیرنویس بگیرم. مامانم پرسید کی برمیگردی گفتم دو ساعت دیگه. از خونه زدم بیرون. یه…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم امین 21 سالمه این خاطره مربوط میشه به 1 سال پیش چند وقتی بود بابام گیر داده بود واسه آپارتمانمون که طبقه چهارم آسانسور بزنیم همسایه هارو راضی کردیم و من افتادم دنبال اینکه یه شرکت واسه آسانسور پیدا کنم از تو روزنامه یه چند تا جازنگ…
این داستان تقدیم به شما خیلی وقت بود با خونه مشکل داشتم . بابام کم مونده بود از خونه پرتم کنه بیرون , صبح تا ظهر میخوابیدم بعدم سر ساعت 12.40 وایمیسادم سر کوچه تا دخترا رد شن البته با دوستام . درسمم زیاد خوب نبود آخه از بچگی شب امتحانی بودم تا اینکه زدو…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان . اسم من رضاست 24 سالمه وبوشهرزندگی میکنیم،خاطره ای که میخوام تعریف کنم واقعیه،تازه سربازی تموم شده بود ومنم که توخدمت هیچ سکسی نداشتم توکف دختراب ودم توفامیلمون یه دخترخوشگل ومامانی هستش بنام زهرا ،منم بدجوررفته بودم تونخش،خلاصه به هزار بدبختی شمارمو بهش دادم اونم بعداز3 روززنگ…
این داستان تقدیم به شما اسمش مینا بود یه دختر خوش هیکل ترکه ای با موهای خیلی بلند و 22 سالش بود. اولین روزی که سر کلاسم دیدمش واقعا ازش خوشم اومده بود .ولی خب حس استاد و شاگردی جلومو گرفته بود .من معمولا برای اینکه با شاگردام در ارتباط باشم از نظر درسی شمارمو و…