این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان . اسم من رضاست 24 سالمه وبوشهرزندگی میکنیم،خاطره ای که میخوام تعریف کنم واقعیه،تازه سربازی تموم شده بود ومنم که توخدمت هیچ سکسی نداشتم توکف دختراب ودم توفامیلمون یه دخترخوشگل ومامانی هستش بنام زهرا ،منم بدجوررفته بودم تونخش،خلاصه به هزار بدبختی شمارمو بهش دادم اونم بعداز3 روززنگ…
این داستان تقدیم به شما اسمش مینا بود یه دختر خوش هیکل ترکه ای با موهای خیلی بلند و 22 سالش بود. اولین روزی که سر کلاسم دیدمش واقعا ازش خوشم اومده بود .ولی خب حس استاد و شاگردی جلومو گرفته بود .من معمولا برای اینکه با شاگردام در ارتباط باشم از نظر درسی شمارمو و…
این داستان تقدیم به شما اسم من امیده خاطره ای که می نویسم داستان گاییدن مادر زنمه که بهش می گیم مادر جون. پنجاه سالشه ولی بدنی داره که کیر من که دامادشم سیخ می کنه چه برسه به دیگران کون گنده جنیفری اووفففففف …. و چطور شد که گاییدن مادر جون که اسمش کبری است به ذهنم…
این داستان تقدیم به شما سلام . من رامین 28 سالمه تو اهواز زندگي مي كنم خاطره اي كه مي خوام بگم مربوط به 4 ساله پيشه… من توي بانك كار مي كنم يه روز يكي ازدوستان يه خانومي رو معرفي كرد واسه وام وقتي اومد پيشم زني بود بيست وپنج يا شش ساله موهاي روشني داشت…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها. من الان ۲۱ سالمه اسمم محمد هست از ۱۵سالگی به داماد کیر کلفتمون کون میدم کیرش ۱۴سانته ولی کلفته حسابی منو اوبیه کیرش کرده …داستان از جای شروع شد که دونفر خلافکار تو محل بودن که منو خفت کردن حسابی سوراخ کونمو جردادن برا اولین بار .گذشت چند…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان . یه روز از سر کار برمیگشتم خونه تویی مسیر خیلی بهم فشار اومده بود مجبور شدم برم تویی پارک که تو مسیر خونه بود دستشویی کنم وقتی که وارد پارک شدم از دور دیدم یه خانم با بچش تویی همون پارک بودن و مشغول بازی…
این داستان تقدیم به شما سلام. من علی 24 ساله قد 180 وزن 75 یک رفیق دارم به اسم حسین که مثل داداشمه ازهمه کارای همم خبرداریم.حسین یک داداش بزرگتر ازخودش به اسم حسن داره.تابستون امسال حسین ماشین خرید ولی به علت اینکه تو مغازه کار میکنه و تا اخرشبا مغازست وقت زیادی برا دور…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من محمد و 34 سالمه خاطره خودم و مادرزن عزیزم روبراتون مینویسم سال 83 بودکه ازدواج کردم وزندگیمون روبه روال عادی سپری میکردم تا اینکه خانمم باردارشد و بدلیل بچه ننه بودن خانمم همیشه مادرزنم خونه ما بود و تمامی کارهای خونه رو انجام میداد و…. )پدرخانمم سال…
این داستان تقدیم به شما سلام من مهسام الان 29 سالمه . وقتی دبیرستان بودم خیلی فیلم سکسی نگاه می کردم وحشری میشدم اماازترسم هیچوقت جرات نمی کردم باپسری رابطه داشته باشم.یه همکلاسی داشتم به اسم سحرکه خیلی باهم جوربودیم ومعمولاباهم درس میخوندیم.یه روزظهرکه ازمدرسه میومدیم بهش پیشنهاد کردم بیادخونه ی ماتاواسه امتحانهای اخرترم باهم…
این داستان تقدیم به شما سلام .امیر علی 26 ساله هستم خانمم نرگس 24ساله… یکمی از گذشته میگم و بعد بر میگردم سر اصل داستان. منو نرگس از دوران دبیرستان با هم دوست بودیم البته اون دوسال کوچیک تر بود و به مرور زمان عاشق هم شدیم که دوستبمون تا پنج شیش سال طول کشید و…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستای گل. من اسمم هادی 28 سالمه از طریق دوست زن یکی از رفیقام به اسم علی با یه خانمی اشنا شدم روز اول که دیدمش خدایش اینقده خوشگل بود که روم نشد اصلا بهش پیشنهاد یا ازش شماره بگیرم خلاصه پاپیچ دوست زن رفیقم که اسمش…
این داستان تقدیم به شما سلام من فاطمه هستم.امروز که میخوام واستون این داستان بگم ۲۴ سالمه و ازدواج کردم. بریم سراغ داستان. من یه دختر مذهبی هستم. منظورم اینکه چادر سرم میکنم نماز روزه سر جاشه و با پسرا رابطه جنسی نداشتم تا قبل از ازدواج که با همسرم اینکارو کردم.اما این دلیل نمیشه…