برچسب: چت سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم یلداس عاشق سکسم فقط دوس دارم برم به یکی کوس و کون بدم الان هم کوسم خیس خیسه … از خودم بگم سینه هام 95 قدم 167 خوش هیکل … یه روز یه مهمونی دعوت شدم رفتم حموم به خودم رسیدم لباسم و ارایشم ام کردم به شورت مشکلی…

  • این داستان تقدیم به شما سالها بود که با مهسا و شوهرش مسعود رفت و آمد خانوادگی داشتیم و با هم خیلی راحت بودیم و تقریباً هفته ای یکی دوبار یا اونا میومدن خونه ما یا ما میرفتیم خونه اونا .تا اون شب هم اتفاق خاصی نیفتاده بود و فقط بعضی وقتا نگاههای عاشقانه ای…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من کیوان ساکن استان گلستان هستم یه روز وقتی ظهر اومدنم خونه دیدم خانمم با تلفن مشغوله من که رسیدم قطع کرد من بلافاصله شماره را چک کردم شماره همسایه مون بود.من خودم 48 سالمه و زنم 32ساله. چند روز گذشت تا اینکه یه شب تلفن زنگ زد من خودمو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من دو ساله که نامزد کردم اينم بگم که قبل از نامزدي اصلا با کسي سکس نداشتم نامزدم دختر خيلي خوشگليه قدش بلند نيست ولي اندام توپي داره مخصوصا سينه هاش که سايز 85 از روز اول که با هم بوديم به فکر سکس بودم يه بار که داشتيم…

  • این داستان تقدیم به شما چند هفته پیش بود که مثل همیشه بهم گفت بریم بیرون. رفتم دنبالش و بردمش خونم بدجوری دلم میخواست بکنمش از توی اسانسور شروع کردم پشتش بهم بود منم که کیرم داشت شلوارمو سوراخ میکرد مالیدم پشتش.بردمش تو اتاقم از پشت بقلش کردم و شروع کردم لباساشو در اوردن تا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من ساناز 20 ساله هستم این داستانی که براتون تعریف میکنم برمیگرده به 6 ماه قبل.. .   کلاس زبان داشتم که امیر (دوست پسرم) بهم ز زد و گفت میخوام که امروز رو باهم باشیم کلاس نرو منم که با حرف گوش کنی که نسبت به امیر داشتم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها . من ۲۲ سالمه با اندام سکسی هر ببینه حشری میشه من استخر زیاد میرم خودم تا به حال پس رای زیادی رو کردم اما فکر نمیکردم یه روز خودم هم بدم من اونروز یه مایو ر تنگ پوشیده بودم پشتک میزدم حال میکردم از دور نگاه یه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. این داستانی که دارم مینویسم مربوط به دوماه پیشه اسمم عرفان 18 سالمه قدم 176 وزنم 62 بدنساز نیستم ولی بدنم نسبتا رو فرمه قیافم هم نسبتا تخمیه (من خودم راضیم دوستام اینو میگن) و حالا اصل قضیه من روزی دوسه ساعت در روز میرم پارک محل با چنتا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسمم سینا و این خاطره برای بهمن 93 هستش. من ساکن کرجم و 30 سالمه. من مغازه دارم و اجناس مغازه رو معمولا از تهران تهیه میکنم و اغلب اوقات خودم برای تهیه میرم یروز طبق روال قبل داشتم میرفتم بازار تو اتوبان تهران کرج بودم از تو…

  • این داستان تقدیم به شما همیشه منتظر یه همچین فرصتی بودم. خداخدا می‌کردم که یه موقعیتی پیش بیاد و خونه خالی بشه، تا من بتونم تا دلم می‌خواد هرزگی کنم. کرم کون‌ دادن افتاده بود به جونم و هیچ کسی پیدا نمی‌کردم که مکان داشته باشه. وقتی شنیدم که خانواده قراره یه یکی‌ دو هفته‌ای…

  • این داستان تقدیم به شما من سارا ۲۲ ساله هستم… خاطرم مربوط به سالها پیشه که من دوم راهنمایی بودم… *** شوهرعمم که یه مرد چاق و زشت بود برخلاف سنش که ۵۰ بود چهره جوونتری داشت و همیشه به من یجوری نگاه میکرد.با اینکه لباسای بدی نمیپوشیدم ولی تو مهمونیا چشم ازم برنمیداشت..هنوزم همینه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. حسام هستم ۲۰ ساله که مامانم یه دوس داره که اونو خاله صداش می‌زنیم دخترش دو سال ازم بزرگتره… *** یه شب دراز کشیده بودم کهِ اس‌ام‌اس دیدم که برام اومده بود نسترن بود که نوشته بود که حسام خیلی‌ وقت ندیدمتو دلم برات تنگ شده عزیزم می‌خوام بوست…