این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من کیارشه.مهندس عمرانم و تو پروژه های کوچیک شخصی ساز مشغولم.من ۳۰ سالمه ومجردم از پسرای زیر بیست خیلی خوشم میاد.تابستونی که گذشت من مجری یه ساختمون پنج طبقه مسکونی بودم تو غرب تهران.پروژه هزار متری که پروژه های اندازه اون چون کوچیکن کارآموز ندارن.یعنی چیزی نداره که…
این داستان تقدیم به شما سلام من سارا 18 ساله هستم داستانیرو که میخام براتون تریف کنم مربوط به 2 ساله پیشه… *** مادرم که زن خشگل وجذابی بود بعد از مرگ بابام حرفهای مفتی راجبش زدن تا این که مادرم مجبور شد به زور ازدواج کنه با دوست پدرم محسن که شریک بابامم بود…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم فرزاده 30 سالمه مجردم بچه اراک… خدایی از لحاظ قیافه از خودم راضی ام قد 180 وزنم هم 85 این اتفاقی ک میخوام واستون تعریف کنم مال یک ماه پیشه ک زن دایی ما ک 24 سال داره با داییم اختلاف پیدا میکنه و میاد اراک خونه باباش…
این داستان تقدیم به شما چند روزی میشد که با دوست پسرم به هم زده بودم. سر هیچ وپوچ با هم دعوامون شد و اونم رفت با یکی از دوستای نزدیکم دوست شد. مریم صمیمی ترین دوستم بهم می گفت که سیاوش ازت سیر شده وواسه تنوع رفته دنبال تینا ( همون دوستم که با…
این داستان تقدیم به شما سلام. من رامین هستم و 23 سالمه این داستان هم هفته پیش اتفاق افتاد. من یه دختر خاله دارم به اسم ویدا که می خواهیم با هم ازدواج کنیم. اون 2 سال از من کوچیکتره و خیلی خوشکله. باورش سخته ولی قدش 1 و 75 ، پوستش برنزه، موی بلند…
این داستان تقدیم به شما همه بچه ها ی شركت در مورد اینكه میلاد كونی هست شك نداشتن ولی فقط بابك می گفت من چند بار کردمش اونم که معلوم نبود راست بگه… میلاد ١٩ سالش بود سبزه وخوش اندام وخوشگل بود تازه دنبال سربازیش بود من خیلی دوس داشتم بكنمش ولی روم نمیشد حتی در…
این داستان تقدیم به شما سلام. من سمیرا هستم.27 سالمه… توی فامیل شوهرم خیلی به من پیشنهاد سکس میشد اما من رد میکردم چون همه ی اونا پسرای جووون بودن…ولی یکبار طاقتم سر اومد از بس که شهوت داشتم …یکی از همون پسرای جوون رو بهشون زنگ زدم و دعوتش کردم به مغازه خودم…اون اومد…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم سانازه 24 ساله و20 سالگي ازدواج كردم ويه دختر3 ساله دارم… *** يه روزدخترموبردم پيش آبجيم سيمين. شوهرم كه مسافركشي مي كرد مسافرراه دور داشت و تاشب نميومد. رفتم بانك قسط داشتيم كه بايد ميدادم بانك شلوغ بودتا اينكه نوبتم رسيد كارم تموم شد خاستم برم خونه گفتم يه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان ما جرا از انجا شروع شد که خواهر خانمم تازه عقد کرده بود و هنوز خیلی داغ و درگیر کارهای خفن اول ازدواجش بود طبق معمول هر چند هفته یکبار منزل مادر زنم می رفتیم ومن چون رابطه خوبی با ثریا خواهر زنم داشتم بهش گفتم :خوش میگذره… گفت…
این داستان تقدیم به شما باسلام به شما دوستان خوب. این متنی که مینویسم واقعیتی از سکس بین من وهمسرم… اسم من داوده وسی ساله هستم اسم همسرم شقایق واونم 28 ساله هست من آدمی هستم بسیار گرم مزاج به راحتی هفت روزهفته میتونم سکس انجام بدم همسرم نسبت به من یه خورده آتشیش کمتره…
این داستان تقدیم به شما با سلام من سینا 20 سالمه از اهواز اصلا تا حالا سکس ازجلو نداشتم و از عقب هم شاید 3 بار با دختر سکس کرده باشم.این خاله ی من اسمش میناس ایشون زنی 36 ساله هستن که از شوهرش 3 سالی میشه جدا شده و یه دخترهم داره به اسمه…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم سامان و 25 سالمه. خاطره من برمیگرده به دو ماه پیش که با خانومی از طریق چت آشنا شدم.اسمش مهناز بود و 35 سالش بود و تو ی آرایشگاه کار میکرد.بعد از رد و بدل کردن شماره دو روز بعد با هم قرار گذاشتیم تا همدیگه رو بببینیم.روز…