این داستان تقدیم به شما سلام. احمدرضا هستم از بوشهر خاطره ای ک میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به نیم سکس من در 11 سالگی!! 11 سالم بود ک تابستون رفتم پیش مادر بزرگم چون عموم کوچیکم ک ازدواج نکرده بود رفته بود سفر، من ک خونمون یک ساعت با خونه ی مادربزرگم اینا…
این داستان تقدیم به شما سلام. من آرزو هستم 28 سالمه با پدر مادرم زندگی میکنمو در کل تو کل فامیل معروفم به دختر آروم خانواده. این داستان مال اسفند 92 من از حدود آخرای بهمن با پسری به اسم نادر آشنا شدم. ما شمال ایران زندگی میکنیم ولی نمیگم کجا من یکم توپولیم…
این داستان تقدیم به شما وارد خونه شدیم تازه خریده بودیمش… هنوز خیییییلی کار داشت ولی جفتمون خیلی خوشحال بودیم چون میتونستیم زودتر عروسی بگیریم به سعید گفتم بره بیرون وسایل مورد نیازو بگیره منم شالو مانتومو درو وردمو انداختم رو اوپن یکم دور خودم چرخیدم و رفتم تی و سطل اوردم گفتم برم لباسامو…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من امیره 26 ساله. قبل از عید رفته بودم تهران کار اداری داشتم رفتم و دیدم اون کسی که باید برای من کاری انجام بده 2 ساعت دیرتر میاد و بخاطر همین رفتم پارک در شهرک مرزداران نشستم و روزنامه خرید تا مطالعه کنم تا وقت بگذره دیدم روبروی…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من امیره و 24 سالمه کیرم 16 سانته ولی کلفته، خاطره ای که میخوام واستون تعریف کنم مال یه ماه قبل عید ساله نود و چهاره… ماجرا از اونجایی شروع شد که من و دوستم محمد طبق معموله روزای پنجشبه با ماشین زدیم بیرون که یکم هوا…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من الان ٢٢ سالمه، این خاطره هم راجع به سكس بين من و شوهرمه، من اصلا از خوردن و ساك زدن و از پشت و اينا خوشم نمياد، هميشه عاشق سكساي واژينال آروم و طولاني هستم كه آدمو راضي ميكنه، از اولش با هم قرار گذاشته بوديم كه…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت همه دوستان. من شیوام 20 سالمه ماجرا از وقتی شروع شد که ما با خونواده می رفتیم تو یه باغی توی روستا نزدیک شهرمون که باغهای زیادی داشت خیلی آب و هوای تمیزی داشت مثل جنگل میموند ما اکثرا جمعه ها می رفتیم اونجا و چادر میزدیم…
این داستان تقدیم به شما سلام. من شیوا 18سالمه قدم 170 این داستان مال یه ماه پیش امیدوارم خوشتون بیاد… *** یه روز دوست پسرم بهم زنگ زد شب که صبح بیا خونمون فیلم ببینیم منم میدونستم واسه فیلم ددن نگفته بیا و واسه سکس بوده خودمم دوست داشتم باهاش سکس کنم واسه همین قبول کردم که…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم رضاست 16 سالمه خواستم ماجرای کرده شدنم رو براتون تعریف کنم… *** ماجرا از جایی شروع شد که وفتی که هفت سالم بود یک از پسرای تو کوچه مون که اول دبیرستان بود همیشه باهام بازی میکرد و خوب بود باهام یک روز بردم خونه شون یک…
این داستان تقدیم به شما اسم من سعیده الان که دارم این داستان رو می نویسم 24 سالمه ولی داستان برای 5 سال پیشه وقتی من 19 سالم بود. اول بگم که من توی زلزله لعنتی بم پدر و مادر و تنها خواهر بزرگترم رو از دست دادم و از دار دنیا یه عمو دارم…
این داستان تقدیم به شما سلام. آریا هستم و شغلم هم مشاور املاک . داستانی که میخوام براتون بگم مربوط میشه به سال 89 من و دوست دخترم و خواهرش در کیش. من و مریم سال 85 باهم آشنا شدیم مریم 3 تا خواهر داشت یکی از خواهراش به اسم فریبا خیییییییییلی خوش هیکل و…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دانشجو بودم ، خیلی هم تو کف . یه دوست دختر داشتم ولی پایه سکس نبود یه روزی تو چت روم ول می گشتم که برخوردم به یه دختر همشهری ، کمی چتیدیم و ایمیلش رو داد بهم بعد اون هر روز از طریق ایمیل در…