این داستان تقدیم به شما سلام. امیرم. پریروز داشتم می رفتم دانشگاه که نرسیده به دانشگاه یه ساختمون نیمه کاره هست , داشتم از کنارش میگذشتم که یه پسره که لباس خاکی تنش بود و بهم اشاره کرد که یه لحظه برم اونجا , گفتم حتمن کمک می خواد , یه پسر افغانی بود که…
این داستان تقدیم به شما سلام . من علی 22 ساله از تهران هستم با قد 179 و وزن 72 پوست سبزه و اندام تقریبا یخورده لاغر با کیر 17سانت… من ی دوست ب اسم نیما دارم ک ی خورده دیوونس،همین ی ماه پیش توی مغازش نشسته بود ک ی دختره میاد آجیل میگیره برا…
این داستان تقدیم به شما اسمم سارا و الان ٢٠ سالمه اين خاطره تقريبا مال دو سال پيشه وقتي كنكوري بودم خانوادم مذهبيه و خودمم هيچ وقت با هيچ پسري در ارتباط نبودم… اوايل سال تحصيلي بود كه تو يكي از برنامه هاي گوشي با پسري به اسم امير اشنا شدم اوايل از فيسش خوشم نميومد…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم سیما ست می خوام یکم از سکس هام بگم من یه دوست داشتم به اسم بیتا تازه ازدواج کرده بودم بیتا آنقدر تو زندگیم فضولی کرد که باعث شد از شوهرم طلاق بگیرم من مادر نداشتم رفتم با پدرم زندگی کردم تا اینکه پدرمم مرد و برام…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من مهسا ست و اتفاق ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به چهار سال پیشه شهریور ماه بود مرداد ماه بود و من منتظر اعلام نتیجه کنکور بودم دل تو دلم نبود که مامانم به بابام گفت برای اینکه من یه استراحتی بکنم بریم اهواز خونه خالم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . من امیرم 24 سالمه و داستانی که میخوام تعریف کنم برای 6 سال پیشه. *** داستان از اونجایی شروع شد که من با یکی از رفیقام خیلی تو مدرسه صمیمی بودم.یه روز دیدم حالش خیلی بده. ولی به روش نیاوردم. یه دوهفته ای گزشت دیدم حاش خوب…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم میثم و 24 سالمه … یه خواهر زاده دارم 5 سالشه من هر روز عصر که از سر کار میومدم اول میرفتم اینو از مهد کودک میاوردم بعد میرسوندمش خونه و خودمم میرفتم خونه، بچه های مهد یه مربی داشتن که همیشه تو کفش بودم بد جوری … بهش…
این داستان تقدیم به شما با عجله از پله ها پایین اومدم و جلوی در همسایمون گوش وایسادم. این دفعه دیگه مثل اینکه واقعاً یه خبرایی بود. سابقه نداشت صدای شکستن ظرف بشنوم. اصولاً همیشه یه داد و فریاد چند دقیقه ای که بعدش هم با صدای ماشین شوهره قطع میشد ولی ایندفعه داشتن بیش…
این داستان تقدیم به شما صدای در رو که شنیدم ، آخرین پک سنگین رو به سیگار زدمو ، ته سیگارم رو با حرکت دو انگشتم به دورترین نقطه ممکن پرت کردم ، نسیم سرد شب زمستونی پوست تازه اصلاح شده صورتم رو مور مور میکرد ، اما من عاشق سرما بودم و از سوز…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من سینا هستم 25 سالمه،این داستان مربوط به سکس من با یه زن جلو شوهرشه که مربوط به همین عید94 هستش،زن اسمش شراره 25 و شوهرش اسمش عرفان 27 ساله بود،ساکن یکی از استان های شمالی هستم،داستان من از اونجا شروع میشه که من از طریق سایت…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسمم دنيا 27 سالمه و قد 168 و وزنم 64 از لحاظ زيبايي فقط ميتونم بگم خدا خيلي به من لطف داشته.. جريان بر ميگرده به آبان93 حدود 7 ماه ميشد كه از دوس پسرم جدا شده بودم و اون واسه هميشه رفت انگليس.. تنها شده بودم…
این داستان تقدیم به شما سلام. من نینام. 18سالمه این اتفاق مال تابستون پارساله که من 17سالم بود ، من یه دختر کاملا حشریم که تو 16سالگی دوست پسرم قبل سربازی برای اینکه منو تصاحب کنه پردمو زد و تو مدتی که اون سربازی بود من یه جنده ی حسابی شده بودم نمیدونم شاید مشکلات…