برچسب: چت سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام سارا هستم 32 سالمه 8ساله که ازدواج کردم و یه بچه دارم اول ازدواجم روزگار بر وفق مراد بود وهمسرم با من خوب تا میکرد تا اینکه بعد از 3.4سال رفته رفته رفتارش باهام عوض شد اولین حرکتش جدا کردن رخت خوابش با من بود که واسم یه شوکی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من حمیدم 43 ساله و همسرم رویا 37 ساله … حدود 10 سال پیش ما با سایت آویزون با گروه های زوج های ضربدری آشنا شدیم به طوری که توسط مسنجر باهاشون آشنا و با ایمیل ارتباط و بعدش با تلفن آشنایی بیشتر و در نهایت با دیدن عکس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ندا هستم 18 سالمه. از بچگی با محسن بزرگ شدم پسر صمیمی ترین دوست بابام بود و همسایه دیوار به دیوارمون در واقع خونه ی ما و چنتا از عمو هام و خونه ی محسن اینا توی یه کوچه بود من تک فرزند بود ولی محسن یه خواهر کوچیک…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من اسمم مبیناست و 18 سالمه خاطره ای که براتون مینوسیم مربوط به 13 سالگیمه زمانی که به سفر مکه و حج عمره به همراه خانواده رفته بودم . من توی یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و از اونجایی که از اول بچگی برام از مکه تعریف…

  • این داستان تقدیم به شما یه روز گرم تابستونی بود . حشری شده بودم . اومدم سایت سکسی سکس چندتا عکس کیر رو که دیدم بیشتر حشری شدم دلم کیر می خواست … تو چت  در خواست دادم و خیلی سریع یه نفر جواب داد باور نمی شد . اسم علی بود شمارم رو بهش دادم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی دوستان شهوتناک ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنن کاملا واقعی و بدون کم و زیاده بجز اسامی که جایگزین شده که امیدوارم علتشو درک کنین . ابتدا باید بخاطر غلط املایی های احتمالی و نگارش ضعیف ازت عذر خواهی کنم . من چند تا خواهرزاده…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه. ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنن کاملا واقعی و بدون کم و زیاده بجز اسامی که جایگزین شده که امیدوارم علتشو درک کنین . ابتدا باید بخاطر غلط املایی های احتمالی و نگارش ضعیف ازت عذر خواهی کنم . من چند تا خواهرزاده دارم ( از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من اشكانم وداستان يابهتربگم خاطره اي كه مي خوام براتون بگم مربوط ميشه به دوماه پيش.١٦سالمه وكلاس دوم دبيرستانم ووزنم ٧٥كيلووقدم ١٧٠هست وكيرمم حدودا١٦،١٧سانته ودرمقايسه با سنم خوبه… روزسوم عيدبودكه من ومادرم وبرادرم براي ديدوبازديدبه خونه ي خالم اينا رفتيم.وقتي رسيديم فقط خالم ودخترخالم وپسرخالم خونه بودن. بگذريم بريم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من علی هستم،بیست سالمه قدم صدو هفتادو وزنم شصت اونزمان قدم صدو شصدو پنج بودو وزنم پنجاه،این داستان مربوط به چهار سال پیشه که من شونزده سالم بود و یه خاله دارم که اونموقع بیستو یک یا بیستو دو سالش بود. زیاد مقدمه چینی نمیکنمو میرم سر اصل مطلب.…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من فرشیده و 40 سالمه ساکن یکی از شهرک های اطراف تهرانم اتفاقات سکسی واسم زیاد افتاده ولی اولین باره که میخوام یکیشونو بصورت داستان بنویسم من قدم 170/وزنم 72 با یک قیافه معمولی ولی به قول دوستانم یه زبون چرب و نرم و گیرا دارم شماره تلفن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم سپیده س و تو کرج زندگی‌ می‌کنیم.این خاطره مربوط به چند سال پیشه من ۲۲سالم بود تو یه کانون پرورش فکری جوانان عضو بودم ک مربوط ب شهرداری بود اواسط شهریور ماه یه تور دو روزه داشتیم واسه شمال البته اسمش تور بود چون ویلای یکی از بچه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. آرمان هستم .   حدود سال ۹۰خواهرزنم با شوهرش دچار اختلاف شد و بخاطر اینکه خونواده ش شهرستان هستن از اون تاریخ تهران تو خونه من زندگی میکرد. ماندانا خواهرزنم واقعا ناز بود با هیکلی میزون و اندام بدون چربی اضافی که بعد جدایی از شوهرش آرایشگری میکنه و حسابی…