این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسم من مهدی هستش و معلمم در یکی از مدارس شهرستانهای استان کرمان داستان از اونجایی شروع شد که ما یک همکار داشتیم به اسم خانم مهسا که دو سالی میشد که استخدام شده بود با توجه به سهمیه شاهدی که داشت اومده بود مدرسه ما. یک روز…
این داستان تقدیم به شما سلام، اسم من محمد الان ۳۵ سال دارم. این داستانیه که تو مدرسه برام اتفاق افتاده و اینجوری شد که کونی شدم. من از بچگی متاسفانه یا خوشبختانه چون پسر آروم و منزوی و البته سفید و ریزه میزه بودم بودم تو مدرسه خیلی دستمالیم میکردن و بهم میگفتن بچه…
این داستان تقدیم به شما اسمم پارمیدا ۱۹ سالمه قد ۱۶۰ وزن ۷۵ قیافه ام معمولی ولی سفید با لبای قرمز و گوشتی پوستم خیلی سفیده با سینه های بزرگ و کون برزیلی داستان مربوط میشه به پارسال تابستون مامانم یه دوست صمیمی داره خاله کتی که سالهاست انگلیس زندگیمیکنه تقریبا هر سال میاد…
این داستان تقدیم به شما سلام امیدوارم از داستان من خوشتون بیاد… اسم من دنیزه ۱۷ سالمه از ۱۵ سالگی حس دختر بودن رو تو خودم کشف کردم ۱۷۳ قدم ۶۰ کیلو وزنم🥲 که ۳۰ کیلوش کونمه ۱۶ سالم بود با شهوتناک آشنا شدم فهمیدم سیسی چیه تصمیم گرفتم سیسی شم و رفتم حموم خودمو…
این داستان تقدیم به شما فاطمه هستم ۳۳ ساله ۱۷ سالگی وقتی هنوز دیپلمم را نگرفته بودم عقد کردم یکسال بعد تو ۱۸ سالگی به شرط ادامه تحصیل تا هر مقطعی آنهم در یک از دانشگاههای دولتی پایتخت ازدواج کردم خواستگاران فراوانی داشتم مهم نیست بعضی خورده بگیرن فکر کنند که خودستایی میکنم حتی پسرای…
این داستان تقدیم به شما دو روز از ۱۷ سالگیم میگذشت چه خاطره ای برایم رقم خورد! مامان که همیشه از دیابت و درد پا و سنگینی تنش شکایت داشت و مینالید تا اومدم خونه گفت: پژی (پژمان) پسرم دلم کیک یزدی خواست برو بخر ( خوب آخه خرس ماده، تو با این همه مشکل…
این داستان تقدیم به شما سلام خیلی وقته که تو سایت داستان های سکسی رو میخونم و گفتم یکی از جذابترین سکس هام رو براتون به اشتراک بذارم سنم ۳۶ هست و قدم ۱۹۰ هیکل ورزشکاری دارم و چند شغله ام خانومم هم شاغل هست و داستان از اون جایی شروع شد که یه روز…
این داستان تقدیم به شما اسم من بابک هست 20 سالمه سکس که تعریف می کنم از دو سال قبل شروع شد وقتی 18 سالم بود من یک خواهر دارم اسمش مونا هست الان 16 سالشه بدنش سفید برفی هست تپل و با کون قلمبه مادرم کودکستان کار می کنه و پدرم کار آزاد داره…
این داستان تقدیم به شما به اصرار زنم و چند تن از زنهای پرسنل همکار و سرپرستهای کارگاههایم که مدیرشان بودم و سود خوبی کرده بودم مبلغی قابل توجهی گذاشتم تا دسته جمعی تعطیلات عید را در شمال یا سمت شیراز و جنوب باشیم به اصرار زن ها دستهجمعی تعطیلات عید ۴۰۰ را رفتیم مشهد…
این داستان تقدیم به شما اسم من سمیرا از شیراز می خوام خاطره اولین کیری که دیدم رو براتون تعریف کنم… راستش اولین کیر مال شوهرم نبود ! من ورزش نمی کنم اما قدم نسبتا بلنده و چاق نیستم یه خورده کم چربی دارم و بدنم کلا خیلی سکسیه مخصوصا کونم که قلمبه زده…
این داستان تقدیم به شما سلام.رسول هستم ۲۳ سال از گرگان و تقریبا دوران بچگیام با یه چشم به هم زدن گذشت و رسیدم به بیست و دوسالگیم که با احمد که یجورایی هم صنف و همکاریم و کلی خیلی صمیمی هستیم و کاملا هم فراری از کار و بحث اقتصادی بیشتر به خاطر وصلت…
این داستان تقدیم به شما سلام ،مهسا هستم ۳۷ ساله و تو یکی از شهرهای غربی کشور زندگی میکنم. شوهرم مهرداد۴۰ سال داره و میشه گفت که آرزوی خیلی از زنهاست که شوهرشون باشه،چون هم قیافه خوبی داره و هم تو زندگی هیچ چیزی برای من و پسرم کم نمیزاره،حتی توی سکس. این خاطرهای که…