برچسب: گفتم


  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی مهربونا عرفان هستم۳۰سالمه کارم فیلمبرداری مجالسه.ماجرا مال وقتیه که مجرد بودم…البته خیلی وقت نیست ها مال۳سال قبل تابستونه. سرمون شلوغ بود دنبال فیلمبردار خانوم می‌گشتیم.یکی از فیلمبردارا گفت خواهر زن داداشم هست کارش هم خوبه.گفتم بگو بیاد.وقتی اومد یک دختر خوشگل و باکلاس قدبلند بسیار خوشتیپ.خیلی…

  • این داستان تقدیم به شما با گذشت دوسال و چند ماه از ازدواجم همسرمو (پسرخاله‌ام) با آبرو ریزی که شب زفاف کرد هنوز نبخشیده بودم. پزشک قانونی باکره بودنمو گواهی کرد و گفت به احتمال زیاد خون ریزی نخواهم داشت نوع پرده‌ی بکارتمو نوشت حلقوی اتساعی‌خاص سمانه دختر خاله‌ام که دو سال از من بزرگتر…

  • این داستان تقدیم به شما ابر فوق کوسشعری از یک مغز پریود زنگ زده با آیکیوی دوازده بعلاوه ی یک… حسین پسر داداشم یک سال از من کوچکتره! ترک تحصیل کرد رفت دنبال کار من ادامه دادم وارد دانشگاه شدم ( عجب ننه ی پرکاری داشتین شما داداشا. هم عروس میزاییده هم ننه ی دوماد.…