این داستان تقدیم به شما من نوا هستم. من توی یه خانواده ی نسبتا اوپن بزرگ شدم. نه اینکه ول بودم ولی خب مامان بابام بهم اعتماد داشتن و خیلی بهم گیر نمیدادن. از بچگی درسم خوب بود و همش شاگرد اول کلاس بودم و تو راهنمایی تیزهوشان قبول شدم و با نمره های عالی…
این داستان تقدیم به شما همبازی بچگیام بود، سارا رو میگم… از وقتی که خونمون رو عوض کردیم و پامونو تو محله ستارخان تهران گذاشته بودیم، نتونسته بودم دوستی صمیمیتر و باوفاتر از اون پیدا کنم. گرچه اخلاقای دخترونه خاص خودش رو داشت، اما تو وجودش خبری از لوسبازیهای حوصله سربَر و ادابازی نبود. دست…
این داستان تقدیم به شما از در كه وارد شدم تو آشپزخونه بود. به ندرت پيش مياد كه آشپزى كنه اما اون شب… احتمالا اين پاداش شروع دوبارهى جلسات مشاورهام بود! شال و پالتوم رو در آوردم و رو كاناپه انداختم و به سمت آشپزخونه رفتم. نيمه لخت جلوى گاز وايساده بود و دماى فر…
این داستان تقدیم به شما بریم سر این ماجرای جالب که همین ده روز پیش برام اتفاق افتاد و ماجرای زندایی خوشگلو سکسیمه که حالا چهل و پنج سالش شده ولی مثل یه پورن استار بهم کوس میده ولی اینبار با خودش و مربی بدن سازیش با هم … گاهی وقتا من میرفتم دنبال افسانه از…
این داستان تقدیم به شما باسلام دوستان این اولین داستان منه اسم من امیر30 ساله وچهارساله ازدواج کردم خواهرزادم اسمش شیدا و سنش الان26 سالشه داستان برمیگرده به 8 سال قبل … البته ناگفته نماندقبل اولین رابطه جدی با شیدا شیطنت های زیادی داشتیم اما در حد بغل و دستمالی کردن یک شب خونه…
این داستان تقدیم به شما سلام. قبلاً خاطره ى گى كه داشتم باهاشو بهتون گفته بودم. الان ميخام گى چند روز پيشمو تعريف كنم… من پولى سكس ميكنم ولى اين ديگه فك كنم به كيرش وابسته شدم. بكنم شده انگار. هفته پيش بود كه پيام داد برم پيشش دوستشم اومده برم كه تريسام…
این داستان تقدیم به شما خجالت مي کشيدم از زير پتو بيام بيرون. فقط يه رکابي کوتاه تنم بود با يه شورت باريک. بااينکه پرده ها کشيده بود اتاق روشن بود. فکر کردم سکس شب باشه خيلي بهتره. طرف آشپزخونه که راه افتادم سینه هام شروع کردن به تکون خوردن. اگه يه کم تندتر راه…
این داستان تقدیم به شما زمستون سردی بود اون سال.اون روز کلاس داشتم و حتما باید میرفتم دانشگاه.از رخت خواب جداشدم و رفتم دستشویی .مسواک زدم و ۱لیوان شیر طبق معمول خوردم و رفتم جلوی اینه نگاهی به خودم انداختم.از قیافم خوشم میومد .موهام بلوند بود چشمای درشتی داشتم .همه توی فامیل میدونستن چشام تکه.لباس…
این داستان تقدیم به شما با سلام امیر علی هستم ۱۹ سالمه اقا ۱۷ ساله مون بود که اومدیم تو محله جدید که الانم هستیم بچه هم سن من نبود مجبوری با پسری که ۲۳ سالش بود رفیق شدیم درد مجبوری خلاصه من معمولی بودم تا اون سن کسی بهم توجه نداشت یا بخوان ببرن…
این داستان تقدیم به شما این شاه کوسی که کردم همین پنج شنبه هفته گذشته بود ، چهارده دی ماه هزاروسیصد و نود و شش .. دوست داشتم بنویسمش و بزارمش اینجا برای یادگاری.. علت اینکه با یکهفته تاخیر هم مینویسمش اینه که مسافرت بودیم و این ماجرای بکن بکن هم تو همین مسافرت اتفاق…
این داستان تقدیم به شما سلام من مسوول یه پایگاه بسیجم و این کون یکی از کون هایی که کردم … یکی از بچه های پایگاه به اسم محمد بود که خیلی خوشگل و خوش اندام بود این داستان برا شهریور سال ۹۶ میشه که محمد ۱۶ سالش بود و منم ۲۳ ساله خلاصه میومد…
این داستان تقدیم به شما سلام چند وقت پيش رفتم تایلند در انجا به يك سالن ماساژ مراجعه كردم. پس از ديدن خانوما و مدلها براي ماساژ يك دختر ١٨ ساله ريز نقش زيبا با بدني سفيد كه تا دست بهش ميزدم موهاي تنم سيخ ميشد را انتخاب کردم. با مهرباني بسيار لباسهايم را دراورد وپس…