برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما   -گندم؟؟؟ مامانی بیدار شو دیگه دختر خوشگلم! دستای مهربون پر چین و چروکش روی صورتم کشید و موهای قهوه ایم رو کنار زد…بوسه ای با لبای لرزونش روی پیشونیم زد… -پاشو دخترم…پاشو مامانم! با کلافگی نشستم توی رخت خوابم به صورت پیرش نگاه کردم دلم ضعف رفت واسه اون…

  • این داستان تقدیم به شما ی نکته بگم بعد بریم سراغ داستان… من نه داستان نویسم نه ادعای داستان نویسی دارم،مثل شما میام اینجا داستانای بقیه رو میخونم گفتم که منم قضیه خودمو گفته باشم و در حد توانم کمکی هرچند کوچیک به سایت کرده باشم.خب بریم سراغ داستان… *** این قضیه حدودا یک ماه…

  • این داستان تقدیم به شما با ارزوی لحظات خوبی برای همه تون اول اینکه بگم خانم ها همه تون دستم زیر ممه تون شروع داستان:   چند وقت پیش با ایال (همون عیال ولی باید رید تو زبون عربی خخخخخ) رفتیم یکی از این کشورای خارجی جاتون خالی خوش گذشت با تور رفتیم یک هفته…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. مانی هستم فیسم خوبه البته بچه بودم خیلی خوشگل بودم بدنم خوبه ورزشی با یه کون سفت و رونای نرم و سفید الان ۲۶ سالمه. *** از بچگی چون خوشگل بودم خیلی مورد توجه کون کنا بودم از همه بیشتر پسر عموم من و تو بچگیم میکرد تقریبا از…

  • این داستان تقدیم به شما زیر هود سیگارمو گرفتم که به خیال خودم بوش کمتر تو فضای خونه پخش بشه.ممد اومد پیشم:”نکش سامی!” یه نگاهی بهش انداختم که مجبور شد حرف دیگه ای بزنه :”از دکتر کمیلی راضی هستی؟”خندیدم و گفتم:”بله خب وضعیت پوستم خیلی بهترشده.رفیق هم شدیم.چرا انقد تو پزشکا گی هس؟همیشه برام سواله!”…

  • این داستان تقدیم به شما تنها پسر و تنها فرزند باقی‌مانده در خانه بودم. دو خواهر بزرگ‌تر از خودم همراه شوهرشان در آمریکا زندگی می‌کردند. پدر و مادرم به تحصیل و آینده‌ام خیلی اهمیت می‌دادند، اما به خودم نه.   اغلب خانه نبودند و برای انجام کارهای شخصی‌شان به تهران می‌رفتند. جز یکی دوبار مهمانی…

  • این داستان تقدیم به شما دبیرستان كه می رفتم با دوست صمیمیم یاسی كل روز راجع به سكس حرف می زدیم و پورن میدیدیم فكر كنم ما حشری ترین دخترهای اون مدرسه بودیم هرچند كه اصلاً بهمون نمیومد چون همیشه شاگرد اول بودیم و ظاهر ساده و معصومی داشتیم همون طور كه با هم موقع sms…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان علی هستم ۳۳ساله از تهران تا حالا دوتا از خاطره های سکسی خودم رو برای شما دوستان گرامی داخل سایت گذاشتم و میخوام این بار خاطره ای برای شما بگم که حدودا مربوط میشه به سالهای ۱۳۸۶ یا ۸۷ البته قبلش باید مختصری از قبل از اون هم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام از همين الان بگم كه داستان گى هس   من الان ١٩سالمه اين داستانى كه ميخام بگم زياد سكسى نيست ولي خب تجربه هامه. وقتى خيلي كوچيك بودم ٦ يا ٧ سالم بود يه پسره تو كوچمون بود اسمش يحيي باهم كارت بازي ميكرديم اكثر اوقات يه داداش هم…

  • این داستان تقدیم به شما سر کلاس شیمی بودیم.حسین طبق معمول گوشیش دستش بود و داشت فیلم میدید.منم هرازگاهی یه نگاه کوچولو مینداختم به گوشیش. دستش روگذاشت رو دستم.نمیدونم چرا تا اونموقع همچین حسی واسم پیش نیومده بود. یه نگاه خاصی بهم کرد.بعد هم سریع نگاهشو دزدید.من و حسین از کلاس اول دبیرستان با هم…

  • این داستان تقدیم به شما ماجرا بر میگرده به ۲ سال پیش …۱۶ سالم بود بدنی رو فرم و سفید سفید تو کار گی نبودم اصلا نمی دونستم چیه چند وقتی بود یه حموم زده بودن تو شهر حموم خصوصی لوله ها خونه ریخته بود بهم نشتی داشت گفتن برو حموم عمومی منم کنجکاو سر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام لادن هستم من دانشجوی گرافیکم و اول اینو بگم این که میگن بین بچه های هنر لزبین زیاده الکی می گن . دوست من زهرا که شیرازیه تهران خونه داره پارسال یک شب رفتم پیشش . یک دوستش مژگان از شیراز اومده بود پیشش و منم رفتم اونجا و…